کلمه جو
صفحه اصلی

melody


معنی : اهنگ، تصنیف، ترانه، نغمه، لحن، اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا، نواخت
معانی دیگر : (موسیقی) ملودی (در برابر: هارمونی harmony)، تک نوایی، آواز همراه با تک نوایی

انگلیسی به فارسی

اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: melodies
(1) تعریف: musical sounds in a pleasant order and arrangement.
مترادف: music
مشابه: aria, harmony, tune

(2) تعریف: a sequence of single tones organized rhythmically into a distinct musical phrase or theme.
مترادف: theme
مشابه: cantabile, cantilena, definition 3: a short musical composition containing one or a few musical ideas; song or tune. synonyms: song, tune

• pleasing tune, tuneful song; principal part in a harmonic composition; speech intonation
a melody is a tune; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نوا

مترادف و متضاد

اهنگ (اسم)
intonation, cadence, tune, music, air, tone, tonality, setting, melody, lilt, sonance

تصنیف (اسم)
song, sing, ballad, chanson, melody

ترانه (اسم)
song, chanson, melody

نغمه (اسم)
tune, song, melody

لحن (اسم)
tune, tone, melody

اهنگ شیرین (اسم)
melody

صدای موسیقی نوا (اسم)
melody

خنیا (اسم)
tune, music, singing, song, melody

نواخت (اسم)
play, rhythm, melody

harmony, tune


Synonyms: air, aria, assonance, carillon, chant, chime, concord, consonance, descant, diapason, euphony, inflection, lay, lyric, measure, melodiousness, music, musicality, refrain, resonance, run, song, strain, theme, tunefulness, unison


Antonyms: cacophony, disharmony


جملات نمونه

1. a lively melody
یک ملودی شاد

2. she pitched the melody in the key of a
او ملودی را در کلید a تنظیم کرد.

3. The melody is next taken up by the flutes.
[ترجمه ترگمان]این ملودی در کنار فلوت گرفته می شود
[ترجمه گوگل]ملودی بعد توسط فلوت ها گرفته شده است

4. He played an Irish melody on the harp.
[ترجمه ترگمان]او یک ملودی ایرلندی را با چنگ نواخت
[ترجمه گوگل]او یک ملودی ایرلندی را روی هارپ انجام داد

5. The music suddenly changed from a smooth melody to a staccato rhythm.
[ترجمه ترگمان]موسیقی ناگهان از آهنگ موزون آهنگ موزون ریتم نامنظم خود تغییر کرد
[ترجمه گوگل]موسیقی ناگهان از یک ملودی صاف به یک ریتم staccato تغییر کرد

6. It is a simple melody with complex harmonies.
[ترجمه ترگمان]این یک ملودی ساده با harmonies پیچیده است
[ترجمه گوگل]این یک ملودی ساده با هماهنگی پیچیده است

7. Life is like a beautiful melody, only the lyrics are messed up.
[ترجمه ترگمان]زندگی همانند یک ملودی زیبایی است، فقط متن به هم ریخته است
[ترجمه گوگل]زندگی مانند یک ملودی زیبا است، تنها اشعار محو شده اند

8. His songs are always strong on melody.
[ترجمه ترگمان]آهنگ او همیشه بر روی ملودی تاثیر دارد
[ترجمه گوگل]آهنگ های او همیشه در ملودی قوی هستند

9. The highest voice carries the melody.
[ترجمه ترگمان]بلندترین صدا، ملودی را دارد
[ترجمه گوگل]بالاترین صدا ملودی را حمل می کند

10. Most of her songs have a bold melody.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آهنگ های او یک ملودی شجاعانه است
[ترجمه گوگل]اکثر آهنگ های او ملودی جسورانه ای دارند

11. As soon as a melody is finished with, the composer writes another.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه ملودی به پایان رسید، آهنگساز دیگری می نویسد
[ترجمه گوگل]به محض اینکه یک ملودی به پایان رسید، آهنگساز دیگری را می نویسد

12. She struck up a folk melody on the piano.
[ترجمه ترگمان]او یک ملودی از مردم را که روی پیانو نشسته بود، نواخت
[ترجمه گوگل]او یک ملودی مردمی روی پیانو زد

13. There's not much melody in this piece, is there?
[ترجمه ترگمان]در این قطعه، ملودی زیاد وجود ندارد، هست؟
[ترجمه گوگل]این قطعه ملودی خیلی کم نیست، آیا وجود دارد؟

14. After she wrote the melody, she asked us for criticisms.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که ملودی را نوشت، از ما برای انتقاد از ما خواست
[ترجمه گوگل]پس از نوشتن ملودی، از ما برای انتقاد از ما پرسید

15. The melody is then taken up by the flutes.
[ترجمه ترگمان]سپس ملودی از سوی فلوت گرفته می شود
[ترجمه گوگل]سپس ملودی توسط فلوت ها گرفته می شود

پیشنهاد کاربران

The order of notes in a musical piece

آهنگ
موسیقی
لحن
به طرفداران گروه کره ای BTOB هم ملودی میگن^^


کلمات دیگر: