کلمه جو
صفحه اصلی

gradation


معنی : درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج
معانی دیگر : مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدریجی از یک رنگ به رنگ دیگر، حد فاصل دو رنگ، (زمین شناسی) مسطح شدگی (در اثر فرسایش بلندی ها و رسوب در گودی ها)، همواری، ترازسازی، در هنرهای زیبا انتقال تدریجی

انگلیسی به فارسی

درجه بندی، سلسله، درجه، تدریج، (در هنرهای زیبا)انتقال تدریجی، ارتقا


درجه بندی، ارتقاء، درجه، انتقال تدریجی، سلسله، تدریج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: gradational (adj.), gradationally (adv.)
(1) تعریف: a series of steps or stages that follow one another gradually and systematically. .

(2) تعریف: one of the degrees, levels, or stages in such a series.
مشابه: degree, level, nuance

(3) تعریف: a gradual almost imperceptible change, especially from one tone or texture to another.

- The painting shows a fine gradation from indigo to azure in the color of the sky.
[ترجمه ترگمان] این نقاشی یک درجه بندی خوب از نیل به لاجوردی را در رنگ آسمان نشان می دهد
[ترجمه گوگل] این نقاشی درجه بندی خوبی از رنگ نارنجی تا آبی رنگ در آسمان را نشان می دهد

• gradual change; phase; transition in stages; gradual change from one color to another
a gradation is a small change, or one of the stages in the process of change.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تغییر تدریجی خوب - دامنه رنگمایه پذیری قشر حساس به نور فیلم ظاهر شده
[عمران و معماری] دانه بندی - رده بندی
[برق و الکترونیک] درجه بندی
[زمین شناسی] دانه بندی، درجه بندی درصد انواع دانه ها مثل رسها، ماسه ها، شن ها در یک نمونه از رسوب یا خاک
[ریاضیات] درجه بندی
[آب و خاک] تسطیح عمومی

مترادف و متضاد

Synonyms: arrangement, calibration, change, degree, difference, distinction, divergence, grade, grouping, level, mark, measurement, modification, notch, nuance, ordering, place, point, position, progression, rank, scale, sequence, series, shade, sorting, stage, succession, variation


classification, step


درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

درجه بندی (اسم)
grade, calibration, gradation

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

ارتقاء (اسم)
gradation, preferment

انتقال تدریجی (اسم)
gradation

تدریج (اسم)
gradation, quantization

جملات نمونه

the many gradations between absolute good and bad

مدارج مختلف بین خوبی و بدی مطلق


to go from a lower to a higher gradation

از مرحله‌ی پایین‌تر به مرحله‌ی بالاتری رسیدن


1. to go from a lower to a higher gradation
از مرحله ی پایین تر به مرحله ی بالاتری رسیدن

2. Note the subtle gradation of / in colour in this painting.
[ترجمه ترگمان]به درجه بندی ظریف رنگ \/ رنگ در این نقاشی توجه کنید
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید درجه بندی ظریف / رنگ در این نقاشی

3. The gradation in/of tempo in this piece of music is very subtle.
[ترجمه ترگمان]سرعت در این قطعه موسیقی بسیار ظریف است
[ترجمه گوگل]درجه بندی در / از سرعت در این قطعه موسیقی بسیار ظریف است

4. A further possible objection to gradation is that it limits the sentencing powers of the judge.
[ترجمه ترگمان]اعتراض احتمالی بیشتر به درجه بندی این است که قدرت حکم قاضی را محدود می کند
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از اعتراضات ممکن است به میزان محدود بودن مجازات محکوم قاضی باشد

5. With sandgrouse it lies in a delicate gradation of one muted tone into another.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در قیاس با شرایط لطیف یکی از صداهای خفه یکی دیگر به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]با sandgrouse آن را در یک درجه ظریف از یک لحن خاموش به یک دیگر قرار دارد

6. The construction of a gradation scheme is clearly no simple task.
[ترجمه ترگمان]ساخت یک برنامه درجه بندی به وضوح هیچ کار ساده ای نیست
[ترجمه گوگل]ساخت یک طرح تدریجی به وضوح کار ساده ای نیست

7. Sometimes the gradation is clear, and sometimes less so, but order nested within order is all around.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات درجه بندی واضح است، و گاهی کم تر است، اما نظم در داخل نظم در همه جا وجود دارد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات واضح است، و گاهی اوقات کمتر، اما منظور در سراسر نظم در سراسر اطراف است

8. Conclusions Gradation practice is adopt to the reform of taking up post according probationer titles and has very good effects.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش Gradation برای اصلاح پست تصدی پست با توجه به عناوین probationer اتخاذ می شود و تاثیرات بسیار خوبی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری تدریس تدریس به اصلاح ورود به پست بر اساس عناوین آزمودنی اعمال می شود و اثرات بسیار خوبی دارد

9. Super Bit Mapping delivers smoother color gradation realizing true 14-bit equivalent color tone from 8-bit sources connected via HDMI.
[ترجمه ترگمان]نقشه برداری سوپر بیتی، درجه رنگی یکدست و رنگ معادل ۱۴ بیتی را از منابع ۸ بیتی متصل به HDMI ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]تطبیق فوق العاده بیتی باعث تضعیف رنگ وضوح تصویری می شود که واقعی از رنگ های معادل رنگ 14 بیتی از منابع 8 بیتی متصل از طریق HDMI است

10. Continuous tone : An image in which tonal gradation is produced by gradually changes of density.
[ترجمه ترگمان]لحن پیوسته: تصویری که در آن درجه tonal به تدریج با تغییر چگالی تولید می شود
[ترجمه گوگل]تنومند: یک تصویر که در آن تدریجی تونل با تغییرات چگالی به تدریج تولید می شود

11. Lacan toiled to make a gradation arrangement for the Subject, but in the key level, Reality, he came to a sudden shut up, thus the structural existence of the Subject becomes unspeakable.
[ترجمه ترگمان]لاکان در تلاش برای قرار دادن درجه بندی برای موضوع کار می کرد، اما در سطح کلیدی، واقعیت، او ناگهان بسته شد، در نتیجه وجود ساختاری موضوع غیرقابل بیان شد
[ترجمه گوگل]لاکان برای تدوین ترتیب موضوع به موضوع، اما در سطح کلیدی، واقعیت، ناگهان خفه شد و بنابراین ساختار موضوع موضوع نامشخص است

12. Asphalt concrete and aggregate gradation were compared to design and acceptance specifications.
[ترجمه ترگمان]بتن پاشیده شده و درجه بندی کلی با مشخصات طراحی و پذیرش مقایسه شدند
[ترجمه گوگل]بتن آسفالت و درجه بندی جامد با مشخصات طراحی و پذیرش مقایسه شد

13. Advantageous to the up gradation of existing quality systems.
[ترجمه ترگمان]Advantageous به درجه بندی بالا از سیستم های کیفیت موجود
[ترجمه گوگل]مزایای بالا رفتن سیستم های کیفیت موجود

14. Hence, complex monuments, edifices of gradation and transition.
[ترجمه ترگمان]از این رو، بناهای تاریخی پیچیده، عمارت های بلند و گذار
[ترجمه گوگل]از این رو، آثار پیچیده، سازه های درجه بندی و انتقال

15. Gradation of sand column and sediment concentration of muddy water and water head are remarkably effective factors for the fine grain distribution in sand column.
[ترجمه ترگمان]Gradation از ستون ماسه ای و غلظت رسوب آب گل آلود و سر آب به طور قابل توجهی عوامل موثر برای توزیع دانه ریز در ستون ماسه ای هستند
[ترجمه گوگل]درجه بندی ستون های شن و غلظت رسوبات آب گل آلود و آب به عنوان عوامل موثر برای توزیع دانه های دانه در ستون های شن و ماسه است

پیشنهاد کاربران

تغییرات تدریجی، دگرگونی تدریجی، ارتقاء

[مهندسی عمران] دانه بندی


کلمات دیگر: