کلمه جو
صفحه اصلی

inky


معنی : تیره، مرکبی، جوهری
معانی دیگر : سیاه، سیه، مرکب سان، جوهرفام، مرکب فام

انگلیسی به فارسی

مرکبی، جوهری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: inkier, inkiest
(1) تعریف: black or dark as ink.
مشابه: black

(2) تعریف: marked or stained with, or as though with, ink.

(3) تعریف: of, pertaining to, made of, or containing ink.

• stained with ink; black like ink; resembling ink
inky means very black or dark; a literary use.
inky also means covered in ink.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نورافکن خیلی کوچک

مترادف و متضاد

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

مرکبی (صفت)
inky

جوهری (صفت)
inky, quintessential

sooty


Synonyms: murky, pitch-black, black, dark, jet


جملات نمونه

1. In inky darkness, the men made a forced march of 140 li.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی جوهری، مردان به زور از ۱۴۰ لی حرکت کردند
[ترجمه گوگل]در تاریکی سیاه، مردان مجبور به راهپیمایی 140 لیتر شدند

2. The moon was rising in the inky sky.
[ترجمه ترگمان]ماه در آسمان نیلگون بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]ماه در آسمان صاف شد

3. It was inky black, with bright jewels of stars.
[ترجمه ترگمان]سیاه جوهری بود با جواهرات درخشان ستارگان
[ترجمه گوگل]این سیاه چهره بود، با جواهرات روشن ستاره

4. Over the Easter term, the inky tadpoles changed from commas into exclamation marks.
[ترجمه ترگمان]در طول ترم عید پاک، کفچه ماهی ها از کاما به علامت تعجب تغییر کردند
[ترجمه گوگل]در طول مدت عید پاک، گلدان های کتانی از کاما به علامت تعجب تغییر یافته است

5. The dappled night shadows, the inky blue trees sway lightly in the breeze.
[ترجمه ترگمان]سایه های تیره شب در میان نسیم به آرامی تاب می خوردند
[ترجمه گوگل]سایه های نازک شده، درختان آبی درخشان، به آرامی در نسیم می مانند

6. Otherwise, architecture was largely reduced to stubby tower-tops, inky and indigo, from which hostile fire poured.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، معماری تا حد زیادی به قله های stubby، tops و indigo تقلیل یافته بود، که از آن آتش خصومت می بارید
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، معماری عمدتا به برج های برجسته برج، سیاه و سفید و سیاه، که از آن آتش دشمن ریخته شد، کاهش یافت

7. The sky was inky with cloudless black velvet studded by a million diamonds.
[ترجمه ترگمان]آسمان با مخمل سیاه و بی ابر یک میلیون الماس تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]آسمان سیاه و سفید بود با مخملی سیاه و سفید بدون ابر نجیب با یک میلیون الماس

8. Mrs. Obama loves classics with a twist and Inky indigo is the ultimate complexion-enhancing alternative to basic black.
[ترجمه ترگمان]خانم اوباما عاشق ادبیات کلاسیک با یک پیچش و Inky نیل است، که جایگزین رنگ و رنگ نهایی است
[ترجمه گوگل]خانم اوباما با پیچ و تاب و کلاسیک را دوست دارد و Inky indigo گزینه جایگزینی نهایی برای رنگ آمیزی اولیه است

9. Of romantic love what inky night!
[ترجمه ترگمان]عشق عاشقانه چه شب جوهری بود!
[ترجمه گوگل]از عشق عاشقانه چه شب عروسی!

10. The waves were running mountains high and the inky clouds were riven by forked lightning.
[ترجمه ترگمان]موج ها بالا می رفتند و ابره ای سیاه به شکل صاعقه شکافته شده بودند
[ترجمه گوگل]امواج کوه ها بالا می رفتند و ابرهای مبهوت شده توسط رعد و برق دچار انفجار شدند

11. The lightning lit up the inky blackness.
[ترجمه ترگمان]برق سیاه جوهری را روشن کرد
[ترجمه گوگل]رعد و برق سیاه و سفید چهره را روشن کرد

12. the inky blackness of the cellar.
[ترجمه ترگمان]سیاهی تاریک زیرزمین
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید سیاه و سفید از انبار

13. Inky, Snake, and Bee are playing bat and ball in the park.
[ترجمه ترگمان]Inky، مار و زنبور در پارک توپ و توپ بازی می کنند
[ترجمه گوگل]Inky، Snake و زنبور عسل در پارک بازی می کنند

14. The sky was inky black, the darkest sky I have ever seen.
[ترجمه ترگمان]آسمان تیره و سیاه بود، تاریک ترین آسمان که تا به حال دیده بودم
[ترجمه گوگل]آسمان سیاه بود، تاریک ترین آسمان که تا به حال دیده ام


کلمات دیگر: