کلمه جو
صفحه اصلی

framing


معنی : ساخت
معانی دیگر : قاب گیری، قاب سازی، چارچوب بندی، پیکربندی، کالب بندی، طرز قرارگیری در قاب یا چارچوب، سازه، ساختار، زیرسازی، چوب بست سازی، کالبد، پیکره، چوب بندی، طرح

انگلیسی به فارسی

قآبگیری، قاب سازی، چارچوب بندی، پیکربندی، کالببندی


طرز قرارگیری در قاب یا چارچوب


قاب، چارچوب، سازه، ساختار، زیرسازی


پاپوش سازی، پرونده سازی


کادر بندی، ساخت


انگلیسی به انگلیسی

• frame, framework; act of providing with a frame

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of supplying with a framework.

(2) تعریف: a frame, framework, or set of frames.
مشابه: case

دیکشنری تخصصی

[سینما] تصویربندی - عکس بندی - قاب بندی - قابگیری - کادربندی
[کامپیوتر] یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتها تشکیل یک کارکتر میدهد و کدام گروه کارکترها یک پیام را نمایش می دهد
[برق و الکترونیک] قاب بندی - قاب بندی تنظیم تصویر تلویزیونی در وضعیت مورد نظر روی صفحه ی نمایش لامپ تصویر .

مترادف و متضاد

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

جملات نمونه

1. many considerations entered into the framing of this document
ملاحظات زیادی در تدوین این سند دخیل بوده است.

2. The government is framing a new bill to put a cap on gambling.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال ایجاد یک لایحه جدید برای گذاشتن یک کلاه در قمار است
[ترجمه گوگل]دولت لایحه جدیدی را برای دادن قاعده به قمار طراحی می کند

3. Newman played a central role in framing the new law.
[ترجمه ترگمان]نیومن نقش اصلی را در چارچوب قانون جدید ایفا کرد
[ترجمه گوگل]نیومن نقش مهمی در شکل دادن قانون جدید ایفا کرد

4. All these were signals of a religious kind, framing the performances in culturally specific ways.
[ترجمه ترگمان]همه اینها اشاراتی از نوع مذهبی بودند، که عملکرد را به روش های خاص فرهنگی چارچوب بندی می کنند
[ترجمه گوگل]همه اینها نشانه هایی از یک نوع مذهبی بودند که عملکرد را به شیوه های خاص فرهنگی طراحی می کردند

5. But not only does the framing of the existing social services date back twenty years already.
[ترجمه ترگمان]اما نه تنها چارچوب خدمات اجتماعی موجود بیست سال پیش باز می گردد
[ترجمه گوگل]اما نه تنها شکل دادن خدمات اجتماعی موجود به بیست سال پیش آغاز می شود

6. Here were the ringlets, framing a face of exquisite symmetry.
[ترجمه ترگمان]در این میان، حلقه های زلف، درست صورت یک چهره زیبا و زیبا را زینت داده بود
[ترجمه گوگل]در اینجا جرقه ها بود که یک چهره تقارن نفیس را تشکیل می داد

7. Ornate patterns are carved into the bricks framing the entrance.
[ترجمه ترگمان]الگوهای Ornate در داخل آجرهای ورودی حکاکی شده اند
[ترجمه گوگل]الگوهای تزئینی به آجرهایی که در ورودی طراحی شده اند حک شده است

8. Presumably, framing these contexts, there are limits to human conceptual schemes.
[ترجمه ترگمان]احتمالا، چارچوب بندی این زمینه ها، محدودیت هایی برای طرح های مفهومی انسانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]احتمالا، با ایجاد این زمینه ها، محدودیت هایی برای طرح های مفهومی انسان وجود دارد

9. A further regular pitfall in framing questions is the double question.
[ترجمه ترگمان]یک دام منظم دیگر در مسایل کادربندی این سوال دوگانه است
[ترجمه گوگل]یک اشتباه ساده دیگر در زمینه سوالات، سوال دوگانه است

10. As with most installations, the framing is done first, then the firebox is set in and the chimney assembled.
[ترجمه ترگمان]اما در بیشتر تاسیسات، کادربندی اول انجام می شود، سپس تنور نصب می شود و دودکش جمع می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که با بیشتر تاسیسات، فریم انجام می شود ابتدا، سپس جعبه در حال تنظیم است و دودکش جمع آوری شده است

11. This block is dovetailed into the pine framing of the sides so it can be slipped off for disassembly.
[ترجمه ترگمان]این قطعه به ساختار کاج کناره های آن متصل است، بنابراین می توان آن را برای جدا ساختن از هم باز کرد
[ترجمه گوگل]این بلوک به درخت کاج در دو طرف متصل می شود، بنابراین می توان آن را برای جداسازی محکم کرد

12. The framing of the traditional photograph and its construction from a particular perspective offer a safe viewing distance.
[ترجمه ترگمان]کادربندی عکس سنتی و ساخت آن از یک دیدگاه خاص، یک فاصله دید ایمن را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]فریم عکس سنتی و ساخت آن از یک منظر خاص، فاصله ای امن را فراهم می کند

13. I thought of framing the letter, but that would be ostentatious.
[ترجمه ترگمان]به فکر تهیه نامه افتادم، ولی این خیلی زرق و برق دار است
[ترجمه گوگل]من فکر کردم فریم نامه، اما این ظاهری است

14. Let us now consider the various stages in framing a document profile.
[ترجمه ترگمان]حال بیایید مراحل مختلف را در کادربندی یک پروفایل سند در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]اکنون بگذارید مراحل مختلف در قالب یک نمایه سند را در نظر بگیریم

پیشنهاد کاربران

چارچوب

پرونده سازی برای افراد بیگناه و گناهکار جلوه دادن آنها

زیرسازی
کالبدبندی

کادر بندی

جمله بندی

کلاهبرداری، سر کسی کلاه گذاشتن، فریب دادن، نیرنگ زدن، سر کار گذاشتن، حیله گری

ذهنیت سازی

طرح, قاعده

framing ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: قاب‏بندی
تعریف: [سینما و تلویزیون] گزینش مناسب‏ترین قاب تصویر با تنظیم زاویۀ عدسی و دوربین|||[مهندسی عمران] نصب قاب دور یک بازشو ( opening ) یا قسمتی از سازه

چارچوب بندی
چارچوب سازی


کلمات دیگر: