کلمه جو
صفحه اصلی

exhibit


معنی : اثر نمایشی، عمده دلالت کننده، در معرض نمایش قرار دادن، نمایش دادن، ارائه دادن، ابراز کردن
معانی دیگر : نشان دادن، عرضه داشتن، به نمایش گذاشتن، ـ نمایی کردن، بروزدادن، به ظهور رساندن، (حقوق - سند یا مدرک یا برگه و غیره را رسما) به دادگاه دادن، در دادگاه نشان دادن، (به دادگاه) تسلیم کردن، (حقوق) سند، مدرک، برگه، (در نمایشگاه) به نمایش گذاشتن (نقاشی و عکس و غیره)، در معرض تماشا قرار دادن، نمایش، ارائه، عرضه (به ویژه عرضه ی آثار هنری یا صنعتی)، نمایشگاه، (اشیا و آثار هنری یا صنعتی که به نمایش گذاشته شده باشد) کالای نمایشی، نمایه، کار عرضه شده (در نمایشگاه)، (پزشکی) تجویز کردن، (برای درمان) دادن، درمعر­ نمایش قراردادن

انگلیسی به فارسی

نمایش دادن، در معرض نمایش قراردادن، ارائه دادن، ابراز کردن


نمایشگاه، اثر نمایشی، عمده دلالت کننده، نمایش دادن، ارائه دادن، ابراز کردن، در معرض نمایش قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exhibits, exhibiting, exhibited
(1) تعریف: to expose for viewing or inspection; present; show.
مترادف: display, present, show
مشابه: expose, lay

- He exhibited his new collection of paintings at a downtown gallery last week.
[ترجمه Hedihe] - او هفته گذشته نمایش خود را از مجموعه نقاشی های خود در یک گالری مرکز شهر عرضه کرد.
[ترجمه ماندانا قدیانی] او هفته گذشته مجموعه جدید از نقاشی های خود را در یک گالری مرکز شهر به نمایش گذاشت.
[ترجمه ترگمان] او مجموعه جدید نقاشی هایش را هفته گذشته در گالری پایین شهر نمایش داد
[ترجمه گوگل] هفته گذشته وی مجموعه جدید نقاشی خود را در یک گالری مرکز شهر نمایش داد
- She will exhibit her findings from the experiment at the upcoming conference.
[ترجمه ترگمان] او یافته های خود را از آزمایش در کنفرانس آینده نشان خواهد داد
[ترجمه گوگل] او یافته های خود را از آزمایش در کنفرانس آینده نشان خواهد داد

(2) تعریف: to reveal or manifest (emotions, symptoms, or the like).
مترادف: demonstrate, display, express, manifest, reveal, show
مشابه: evidence, evince, write

- They didn't exhibit any surprise when we told them the news.
[ترجمه ترگمان] وقتی اخبار را به آن ها می گفتیم هیچ تعجبی هم نشان ندادند
[ترجمه گوگل] آنها زمانی که به اخبارشان به آنها گفتند، غافلگیر نشدند
- She's exhibiting some of the early signs of the disease.
[ترجمه Mr-Turkmen] بعضی از نشانه های بیماری در او دیده می شود
[ترجمه ترگمان] او مقداری از نشانه های اولیه بیماری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل] او بعضی از علائم اولیه بیماری را نشان می دهد
- You've written a lot, but you haven't exhibited an understanding of the issues.
[ترجمه ترگمان] تو خیلی نامه نوشتی، اما تو اصلا از این موضوع سر در نیاورده باشی
[ترجمه گوگل] شما خیلی زیاد نوشته اید، اما شما درک نکردن مسائل را به نمایش گذاشتهاید

(3) تعریف: to submit as evidence in a legal proceeding.
مترادف: submit
مشابه: evidence, offer, present

- The gun will be exhibited as part of the evidence.
[ترجمه ترگمان] اسلحه به عنوان بخشی از شواهد به نمایش گذاشته خواهد شد
[ترجمه گوگل] تفنگ به عنوان بخشی از شواهد نمایش داده می شود

(4) تعریف: to make clear or obvious; explain.
مترادف: elucidate, explain, explicate
مشابه: clarify, expound
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a presentation of something for public viewing or inspection.
مشابه: show

- I know some of the artists that exhibit at this gallery.
[ترجمه around the moon] من برخی از هنرمندانی را که در این گالری هستند می شناسم
[ترجمه ترگمان] من بعضی از هنرمندانی که در این نگارخانه به نمایش در می آیند را می شناسم
[ترجمه گوگل] من می دانم برخی از هنرمندان که در این گالری نمایشگاه
اسم ( noun )
مشتقات: exhibitor (exhibiter) (n.)
(1) تعریف: an act or instance of exhibiting; showing; presentation.
مترادف: display, exhibition, presentation, showing
مشابه: array, exposition

- People flocked to the museum during the exhibit of the Italian sculptures.
[ترجمه ترگمان] مردم در نمایشگاه مجسمه های ایتالیایی به موزه هجوم بردند
[ترجمه گوگل] مردم در طول نمایشگاه مجسمه های ایتالیایی مردم به این موزه رفته اند

(2) تعریف: a collection of things that are on display for many people to view, or a particular object that is submitted for viewing.
مترادف: display
مشابه: demonstration, example, item

- Thousands of people came to see the exhibit of ancient Egyptian art at the museum.
[ترجمه ترگمان] هزاران نفر برای دیدن آثار هنری باستانی مصر در موزه به اینجا آمدند
[ترجمه گوگل] هزاران نفر برای دیدن نمایشگاه هنر باستانی مصری در موزه حضور داشتند
- The enamel vase was donated as an exhibit.
[ترجمه ترگمان] گلدان مینا به عنوان یک نمایشگاه اهدا شد
[ترجمه گوگل] گلدان مینا به عنوان یک نمایشگاه اهدا شد

(3) تعریف: a document or object used as evidence in a legal proceeding.
مشابه: evidence

- The prosecuting attorney submitted the letter as one of the exhibits at the trial.
[ترجمه ترگمان] دادستان نامه را به عنوان یکی از نمایشگاه های محاکمه تحویل داد
[ترجمه گوگل] وکلای پرونده این نامه را به عنوان یکی از نمایشگاههای دادگاه ارائه داد

• something presented as evidence in a court of law; display, show, exhibition (of artwork, products, skills, etc.)
show, demonstrate; present
if you exhibit an ability or feeling, it can be seen clearly by other people; a formal use.
when something is exhibited, it is put in a public place for people to look at.
an exhibit is something shown in a museum or art gallery.
an exhibit is also something shown in a court as evidence.
in american english, an exhibit is also the same as an exhibition.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نمایش عملی
[حقوق] نشان دادن، ابراز کردن، ظاهر ساختن، شرح دادن، پیوست، ضمیمه، مستند، مدرک
[ریاضیات] نمودار، نمودار وضع حساب ها، ارائه دادن، نشان دادن، نمایش دادن

مترادف و متضاد

اثر نمایشی (اسم)
exhibit

عمده دلالت کننده (اسم)
exhibit

در معرض نمایش قرار دادن (فعل)
exhibit

نمایش دادن (فعل)
perform, execute, act, display, represent, exhibit, depict, expose, depicture, enact

ارائه دادن (فعل)
submit, give, present, exhibit, put, tender, render, hold forth, produce, bring forward, propound, porrect, propone

ابراز کردن (فعل)
express, display, exhibit, show

viewing; presentation


Synonyms: display, exhibition, exposition, fair, illustration, model, performance, show


Antonyms: concealment, cover, hiding


put on view; present


Synonyms: advertise, air, brandish, demonstrate, disclose, display, disport, evidence, evince, expose, express, feature, flash, flaunt, illustrate, indicate, let it all hang out, make clear, make plain, manifest, mark, offer, ostend, parade, parade wares, proclaim, reveal, roll out, show, show and tell, showcase, show off, strut stuff, trot out, wave around


Antonyms: conceal, cover, hide


جملات نمونه

1. A million-dollar microscope is now on exhibit at our school.
میکروسکوپ یک میلیون دلاری هم اکنون در نمایشگاه مدرسه ما است

2. The bride and groom exhibited their many expensive gifts.
عروس و داماد، هدیه های بسیار گرانبهای خود را (به همه) نشان دادند

3. Kim frequently exhibited her vast knowledge of baseball before complete strangers.
کیم غالبا توانایی گسترده بیس بال خود را در برابر بیگانگان به نمایش می گذارد

4. exhibit number two is the murderer's knife
مدرک شماره ی دو چاقوی قاتل است.

5. an exhibit of his recent paintings
به نمایش گذاری (عرضه ی) نقاشی های اخیر او

6. the exhibit is open to the public
نمایشگاه به روی همگان باز است.

7. the exhibit will be open a few more days
نمایشگاه تا چند روز دیگر باز خواهد بود.

8. to exhibit signs of fatigue
علایم خستگی از خود بروز دادن

9. a retrospective exhibit of an artist's work
نمایشگاه بازنگری آثار یک هنرمند

10. we will exhibit two of his statues
دو تا از تندیس های او را به معرض نمایش خواهیم گذاشت.

11. a maneuver intended to exhibit military power
مانوری که هدفش نشان دادن (به رخ کشیدن) قدرت نظامی بود

12. The Picasso painting is a prize exhibit in the museum.
[ترجمه ترگمان]نقاشی پیکاسو یک نمایشگاه جایزه در موزه است
[ترجمه گوگل]نقاشی پیکاسو نمایشگاه جایزه در موزه است

13. Most zoos try to exhibit animals in naturalistic settings.
[ترجمه لیدا پورقادری] اکثر باغ وحش ها سعی دارند حیوانات را در محیط های طبیعی نمایش دهند
[ترجمه ترگمان]اغلب باغ وحش ها تلاش می کنند تا حیوانات را در محیط های طبیعی به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]اکثر باغ وحش سعی دارند حیوانات را در محیط های طبیعتا نمایش دهند

14. The first exhibit was a knife which the prosecution claimed was the murder weapon.
[ترجمه لیدا پورقادری] اولین مدرک یک چاقو بود که دادستان ادعا کرد که سلاح قتل بود
[ترجمه ترگمان]اولین نمایشگاه یک چاقو بود که دادستانی مدعی آن سلاح کشتار بود
[ترجمه گوگل]اولین نمایشگاه یک چاقو بود که دادستان ادعا کرد که سلاح قتل بود

15. Exhibit A is the hammer found next to the victim.
[ترجمه ترگمان]سند A یک چکش است که در کنار قربانی یافت می شود
[ترجمه گوگل]نمایشگاه A یک چکش است که در کنار قربانی قرار دارد

16. This exhibit was kindly loaned by the artist's family.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه به لطف خانواده هنرمند به من اهدا شد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه توسط خانواده هنرمند مهربان بود

17. The open art exhibition will allow new artists to exhibit their work.
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه هنری آزاد به هنرمندان جدید اجازه می دهد تا کارهایشان را به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]نمایشگاه هنرهای نمایشی هنرمندان جدید اجازه می دهد تا کار خود را به نمایش بگذارند

18. The new exhibit will tour a dozen US cities next year.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه جدید سال آینده به دوازده شهر آمریکا سفر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه جدید سال آینده دوازده شهر آمریکایی را خواهد گذراند

19. Is exhibit C the weapon which you say was used?
[ترجمه لیدا پورقادری] آیا مدرک Cسلاحی است که شما گفته بودید مورد استفاده قرار گرفته بود؟
[ترجمه ترگمان]اون اسلحه ای که بهش گفتی استفاده میشه؟
[ترجمه گوگل]آیا نمایشگاه C سلاح که شما می گویند مورد استفاده قرار گرفت؟

20. Most of the characters in the novel exhibit those common human frailties - ignorance and greed.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شخصیت های این رمان، ضعف های بشری را از خود نشان می دهند - جهل و طمع
[ترجمه گوگل]اکثر شخصیت های این رمان نشان از ضعف های شایع انسانی دارند - جهل و حرص و آز

21. He was surprised when he stole an exhibit from the museum.
[ترجمه ترگمان]وقتی یه نمایشگاه از موزه رو دزدید خیلی تعجب کرد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که نمایشگاه را از موزه دزدیده بود غافلگیر شد

22. In the summer the academy will exhibit several prints which are rarely seen.
[ترجمه ترگمان]در تابستان، این آکادمی چندین چاپ را نمایش خواهد داد که به ندرت دیده می شوند
[ترجمه گوگل]در تابستان آکادمی چندین چاپ را که به ندرت دیده می شود نمایش می دهد

Exhibit number two is the murderer's knife.

مدرک شماره‌ی دو چاقوی قاتل است.


A few Chinese athletes exhibited their acrobatic skills.

چند ورزشکار چینی مهارت‌های آکروباتیک خود را نشان دادند.


The murderer exhibited no remorse.

قاتل هیچ‌گونه پشیمانی از خود نشان نداد.


a maneuver intended to exhibit military power

مانوری که هدفش نشان دادن (به رخ کشیدن) قدرت نظامی بود


The audience exhibited their impatience by hooting the actors.

تماشاچیان بی‌صبری خود را با هو کردن بازیگران نشان دادند.


to exhibit signs of fatigue

علایم خستگی از خود بروز دادن


One of the documents exhibited in court was the victim's letter.

یکی از مدارک تسلیم‌شده به دادگاه نامه‌ی مقتول بود.


Her paintings have been exhibited in some of the greatest museums.

نقاشی‌های او در برخی از بزرگ‌ترین موزه‌ها به نمایش گذاشته شده است.


We will exhibit two of his statues.

دو تا از تندیس‌های او را به معرض نمایش خواهیم گذاشت.


an exhibit of his recent paintings

به نمایش‌گذاری (عرضه‌ی) نقاشی‌های اخیر او


The exhibit will be open a few more days.

نمایشگاه تا چند روز دیگر باز خواهد بود.


Our city's museum has several thousand exhibits.

موزه‌ی شهر ما دارای چندین هزار نمایه (اثر نمایشی) است.


پیشنهاد کاربران

شامل شدن

exhibi به معنای نمایشگاه

به نمایش گذاشتن
a show of some thing

a show of painting, photos, etc

Exhibit more critical bying behavior
نمایش دادن بیشتر انتقادات خرید رفتاری

نمایش دادن

به نمایش گذاشتن

تخصصی ( حسابداری ) ضمیمه توافقنامه یا قرارداد

نمایشگاه


بیانگر
بیانگر چیزی بودن

در اکسفورد به معنی به نمایش گذاشتن است

نمایشگاه، به نمایش گذاشتن

نمایه

پیوست ( قرارداد )

A show of painring , photo, etc
نمایش نقاشی، عکسوغیره

بروز دادن

اثر نمایشى

اثر نمایشی

نمایشگاه
A show of paintings , photos, etc
کانون زبان ایران __ ترم Reach1

جمله: The exhibit will be to Chicago in the spring

نشان دادن، نمایش دادن،

exhibits in museums are often shown in glass cases 🔲🔲🔲🔲🔲🔲
اثرات نمایشی در موزه ها معمولا داخل محفظه های شیشه ای به نمایش گذاشته میشوند

گالری هنری

به نمایش گذاشتننننن

exhibit ( verb ) = display ( verb )
به معناهای:به نمایش گذاشتن، نشان دادن، بروز دادن، آشکار کردن

نشان دادن . به نمایش گذاشتن
چیز به نمایش گذاشته شده
مدرک ( در دادگاه )
نمایشگاه

نمونه، مثال

exhibit ( verb ) = به نمایش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن، در معرض دید عموم قرار دادن، ارائه کردن/از خود بروز دادن، نشان دادن از خود/

مترادف است با کلمه : display ( verb )

examples:
1 - Kim frequently exhibited her vast knowledge of baseball before complete strangers.
"کیم" اغلب دانش گسترده خود در زمینه بیسبال را در مقابل افراد غریبه به نمایش می گذاشت.
2 - The bride and groom exhibited their many expensive gifts.
عروس و داماد هدایای گران قیمت خود را به نمایش گذاشتند.
3 - He frequently exhibits at the art gallery.
او اغلب در گالری آثار هنری نمایشگاه می گذارد.
4 - In the summer the academy will exhibit several prints that are rarely seen.
در تابستان آکادمی چندین عکس چاپ را که به ندرت دیده می شود به نمایش می گذارد.
5 - He exhibited great self - control considering her rudeness.
با توجه به بی ادبی او، خویشتنداری خوبی را از خود نشان داد.
6 - He exhibited poor judgment.
او قضاوت ضعیفی از خود نشان داد.
7 - She has exhibited her art all over the world.
او آثار هنری خود را در سراسر جهان به نمایش گذاشته است.
8 - Did he exhibit any leadership talents?
آیا او استعداد رهبری از خود نشان داد؟

exhibit ( noun ) = نمایشگاه، نمایش، آثار نمایشی/مدرک اثباتی ( چیزی که به عنوان شواهد ( = اثبات صحت چیزی ) در محاکمه استفاده می شود )

a big exhibit in Milan = یک نمایشگاه بزرگ در میلان
art exhibits = نمایشگاه های هنری

examples:
1 - The museum has a fascinating collection of exhibits ranging from Iron Age pottery to Inuit clothing.
این موزه دارای مجموعه ای جذاب از آثار نمایشی مختلف از سفال عصر آهن گرفته تا پوشاک اسکیمویی است.
2 - A million - dollar microscope is now on exhibit at our school.
میکروسکوپ میلیون دلاری اکنون در نمایشگاه مدرسه ماست.
3 - Let's go see the new dinosaur exhibit.
بیایید نمایشگاه جدید دایناسورها را ببینیم.
4 - Is exhibit C the weapon that you say was used?
آیا مدرک اثباتی C سلاحی است که شما می گویید استفاده شده است؟
5 - law An exhibit is an item used as evidence ( = proof ) in a trial.
قانون مدرک اثباتی یک مورد است که به عنوان شواهد ( = اثبات ) در محاکمه مورد استفاده قرار می گیرد.

تندیس


کلمات دیگر: