کلمه جو
صفحه اصلی

expressionist


هنرپیشه ای که درکارش رعایت حالت رامیکند، حالت دوست

انگلیسی به فارسی

اکسپرسیونیست


انگلیسی به انگلیسی

• artist associated with expressionism (20th-century art movement stressing the expression of subjective experience rather than a literal representation of reality)
of or pertaining to expressionism; associated with expressionism (20th-century art movement stressing the expression of subjective experience rather than a literal representation of reality)

دیکشنری تخصصی

[سینما] بیان گرایی

جملات نمونه

1. Edvard Munch's "The Scream" is a famous Expressionist painting.
[ترجمه ترگمان]Edvard مونک یک نقاشی تجلی گرا مشهور است
[ترجمه گوگل]'جیغ' ادوارد مونک نقاشی معروف فکری است

2. This 1919 film is notable for its stunning expressionist sets and super plot twist at the end.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در سال ۱۹۱۹ به خاطر مجموعه stunning انتزاعی آن و در پایان فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این فیلم 1919 برای مجموعه های افسانه ای خیره کننده و غول پیکر در انتهای آن قابل توجه است

3. In wild expressionist style, the work portrays a slain woman lying at the feet of a grinning king.
[ترجمه ترگمان]در سبک عکاسی طبیعت انتزاعی، کار یک زن کشته شده را به تصویر می کشد که بر روی پاهای پادشاه پوزخند می زند
[ترجمه گوگل]در سبک بیانگر وحشی، کار یک زن کشته شده را که در پاهایی از پادشاه ناراحت است دروغ می گوید

4. The Expressionist movement revived a new and emancipated human nature, and its literary subjectivity echoes the human nature and love advocated by the Storm and Stress movement.
[ترجمه ترگمان]جنبش تجلی یک ماهیت انسان جدید و آزاد شده را احیا کرد و ذهنیت ادبی آن طبیعت انسانی و عشق را منعکس می کند که از جنبش طوفان و استرس حمایت می کند
[ترجمه گوگل]جنبش اصرار گرایانه یک طبیعت جدید و رها شده انسان را احیا کرد و ذهنیت ادبی آن طبیعت و عشق انسانی را که توسط جنبش طوفان و استرس مورد حمایت قرار می گیرد، تجدید می کند

5. The movie is thus more of an expressionist idealism aesthetics.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، این فیلم بیشتر از یک ایده زیبایی شناسی اکسپرسیونیست دیده می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین فیلم بیشتر زیبایی شناسی ایده آل گرایی بیانگر است

6. Zhang Enli is a major expressionist artist in the Chinese contemporary art world.
[ترجمه ترگمان]ژانگ Enli یک نقاش آبستره اکسپرسیونیست در دنیای هنر معاصر چین است
[ترجمه گوگل]ژانگ انلی یک هنرمند برجسته بیانگر در دنیای هنر معاصر چینی است

7. Jorn Utzon broke the rules with his modern expressionist Sidney Opera House in Australia.
[ترجمه ترگمان](یورن Utzon)، قوانین خود را با خانه اپرا در استرالیا در استرالیا شکست
[ترجمه گوگل]جورن اوتسون قوانین را با ائتلاف اپرای سیدنی خود در استرالیا بیان کرد

8. The first Expressionist group gathered at Dresden in 190
[ترجمه ترگمان]اولین گروه اخوان المسلمین در درسدن در ۱۹۰ جلسه گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]اولین گروه اکسپرسیونیست در سال 190 در درسدن گرد آمد

9. In this the play is expressionist in its approach to theme.
[ترجمه ترگمان]در این نمایش، انتزاعی در رویکرد خود به موضوع انتزاعی است
[ترجمه گوگل]در این بازی بیانگر در رویکرد خود به موضوع است

10. The leading figures of the expressionist movement were Van Gogh of the Netherlands, Munch of Norway, Paul Gauguin of France(sentence dictionary), and James Ensor of Belgium.
[ترجمه ترگمان]چهره های برجسته جنبش هیجان نمایی، وان گوگ از هلند، مونک Norway از فرانسه (فرهنگ لغت)، و جیمز Ensor از بلژیک بودند
[ترجمه گوگل]شخصیت های برجسته جنبش بیانگرانه ون گوگ هلند، مونک نروژ، پل گوگین فرانسه (فرهنگ لغت جمله) و جیمز انسور بلژیک بودند

11. Jackson Pollack is classed as an abstract; expressionist.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]جکسون پولاک به عنوان انتزاعی طبقه بندی شده است؛ بیانگر

12. Performed by Mecklenburgh Opera, the libretto is based on a story by the expressionist writer and artist, Bruno Schulz.
[ترجمه ترگمان]این لیبرتو براساس یک داستان از سوی نویسنده و نقاش آبستره، برونو Schulz ساخته شده است
[ترجمه گوگل]لیبرتویی که توسط اپرای مکلنبورگ اجرا می شود بر اساس یک داستان توسط نویسنده و هنرمند بیانگر و برونو شولز است

13. The chief aesthetic charge against the art works was that their characteristically modernist expressionist distortions failed to conform to a naturalistic realism.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین اتهام زیبایی شناختی در برابر آثار هنری این بود که distortions modernist انتزاعی آن ها در تطبیق با a طبیعی شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]اتهام زیبایی شناسی اصلی در برابر آثار هنری این بود که تحریفات بیانگرانه مدرنیستی آنها به طور واقعی با یک رئالیسم طبیعت سازگار نبود

14. Where he is abstract and geometric, she is figurative and expressionist.
[ترجمه ترگمان]جایی که او انتزاعی و هندسی است، فیگوراتیو و انتزاعی است
[ترجمه گوگل]جایی که او انتزاعی و هندسی است، او شیطانی و بیانگر است

15. The latter was more than anything else a showcase for younger expressionist poets like Georg Heym.
[ترجمه ترگمان]این کتاب بیش از هر چیز دیگری بود که برای شاعران کوچک تر اکسپرسیونیسم مانند گیورگ Heym نمایش داده شود
[ترجمه گوگل]دومی بیش از هر چیز دیگری یک ویترین برای شاعران جوان بیانگر مانند گرگ هیم بود

پیشنهاد کاربران

هنرمند برون فکن، هنرمند نمایشگر، تصویرگر خیال، پرتاب گر خیال، هنرمند بیرون گستر


کلمات دیگر: