کلمه جو
صفحه اصلی

microscopic


معنی : ذره بینی، وابسته به میکروسکپ، بسیار کوچک
معانی دیگر : وابسته به میکروسکوپ، میکروسکوپی، ریزبینی، ریزبینانه، بسیار ریز، دقیق، تیزبین، موشکاف، خرده بین (microscopical هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

وابسته به میکروسکپ، بسیار کوچک، ذره بینی


انگلیسی به انگلیسی

• tiny, can only be seen with a microscope; belonging to a microscope (optics)
something that is microscopic is very small and can only usually be seen through a microscope.
a microscopic examination of something is very detailed and thorough.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] میکروسکوپی
[سینما] تصاویر میکروسکوپی
[عمران و معماری] میکروسکوپی - در مقیاس خرد
[نساجی] میکروسکوپی
[پلیمر] ریزبینی

مترادف و متضاد

ذره بینی (صفت)
lenticular, microscopic

وابسته به میکروسکپ (صفت)
microscopic

بسیار کوچک (صفت)
tiny, microscopic

tiny, almost undetectable


Synonyms: atomic, diminutive, imperceptible, infinitesimal, invisible, little, minuscule, minute, negligible, teeny, wee


Antonyms: big, huge, large, macroscopic


جملات نمونه

1. microscopic accuracy
دقت موشکافانه

2. microscopic particles
ذرات میکروسکوپی

3. microscopic plants
گیاهان میکروسکوپی،گیاهان بسیار ریز

4. a microscopic dog
یک سگ ریزه میزه

5. the microscopic eyes of isfahani craftsmen
چشمان تیزبین صنعتگران اصفهان

6. her monthly salary is still pretty microscopic
حقوق ماهانه ی او هنوز بسیار ناچیز است.

7. Microscopic examination of a cell's chromo-somes can reveal the sex of the fetus.
[ترجمه ترگمان]آزمایش های میکروسکوپی از chromo - می توانند جنسیت جنین را آشکار کنند
[ترجمه گوگل]بررسی میکروسکوپی یک کروموزوم سلولی می تواند جنین جنین را نشان دهد

8. Inspectors discovered microscopic cracks in the hull of the submarine.
[ترجمه ترگمان]بازرسان ترک های میکروسکوپی را در بدنه زیردریایی کشف کردند
[ترجمه گوگل]بازرسان ترکهای میکروسکوپی را در بدنه زیردریایی کشف کردند

9. He carefully recounts the tale, the microscopic details of those crucial minutes.
[ترجمه ترگمان]او با دقت داستان را نقل می کند، جزئیات میکروسکوپی آن دقایق مهم
[ترجمه گوگل]او با توجه به جزئیات میکروسکوپی آن لحظه های مهم، داستان را با دقت مطالعه می کند

10. The cells were identified through microscopic analysis.
[ترجمه ترگمان]سلول ها از طریق آنالیز میکروسکوپی شناسایی شدند
[ترجمه گوگل]سلول ها از طریق تجزیه و تحلیل میکروسکوپی شناسایی شدند

11. How could quasi-independent microscopic cells collaborate to secrete a million glassy splinters and construct such an intricate and beautiful lattice?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان سلول های میکروسکوپی quasi را قادر ساخت تا یک میلیون تراشه شیشه ای را secrete و یک شبکه زیبا و زیبا بسازند؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان سلول های میکروسکوپی نیمه مستقل همکاری کرد تا یک میلیون انسداد شیشه ای را ترشح کند و ساخت چنین شبکه ای پیچیده و زیبا را بسازد؟

12. And in exceptional circumstances, microscopic intestinal parasites have survived to indicate some of the health problems that people suffered.
[ترجمه ترگمان]و در شرایط استثنایی، انگل های روده میکروسکوپی زنده مانده اند تا برخی از مشکلات سلامتی که مردم متحمل شده اند را نشان دهند
[ترجمه گوگل]در شرایط استثنایی، انگل های روده ای میکروسکوپی جان سالم به در برده اند تا برخی از مشکلات بهداشتی را که مردم رنج می برند نشان دهند

13. A primitive form of microscopic life may have existed on Mars billions of years ago.
[ترجمه ترگمان]یک شکل ابتدایی از زندگی میکروسکوپی ممکن است در مریخ میلیاردها سال پیش وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک شکل ابتدایی از زندگی میکروسکوپی ممکن است در میلیاردها سال پیش در مریخ وجود داشته باشد

14. Mineralogical analysis and microscopic examination of soil structures is well advanced.
[ترجمه ترگمان]آنالیز mineralogical و بررسی میکروسکوپی ساختارهای خاک به خوبی پیشرفت کرده است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل مواد معدنی و بررسی میکروسکوپی ساختارهای خاک به خوبی پیشرفته است

15. Finally, there were the microscopic soot spheres, produced by high temperature combustion, such as in the boilers of power stations.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، های دوده به وجود آمدند که با احتراق درجه حرارت بالا، مانند دیگ های بخار ایستگاه های برق تولید شدند
[ترجمه گوگل]در نهایت، کره های خاکستری میکروسکوپی، تولید شده توسط احتراق با درجه حرارت بالا، مانند در دیگهای نیروگاه ها وجود دارد

microscopic particles

ذرات میکروسکوپی


microscopic plants

گیاهان میکروسکوپی، گیاهان بسیار ریز


a microscopic dog

یک سگ ریزه‌میزه


Her monthly salary is still pretty microscopic.

حقوق ماهانه‌ی او هنوز بسیار ناچیز است.


microscopic accuracy

دقت موشکافانه


the microscopic eyes of Isfahani craftsmen

چشمان تیزبین صنعت‌گران اصفهان


پیشنهاد کاربران

بسیار کوچک ، ریز اندازه ، بسیار ریز اندازه

کوچک اندازه ، بسیار کوچک اندازه

بسیار خُرد ، خرد اندازه ، بسیار خرد اندازه


کلمات دیگر: