کلمه جو
صفحه اصلی

limpet


معنی : صدف کوهی، جانور نرم تن خاره چسب
معانی دیگر : (جانور شناسی - نرم تن شکمپا از تیره های مختلف که بیشترشان آبزی اند و دارای یک صدف قیفی شکل هستند) لیمپت

انگلیسی به فارسی

جانور نرم تن خاره چسب، صدف کوهی


لمنت، صدف کوهی، جانور نرم تن خاره چسب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various small marine snails that have caplike shells and cling tightly to rocks.

• marine mollusk with a cone shaped shell which adheres to rocks along the shoreline; one who refuses to let go, one who clings
a limpet is a small sea animal with a cone-shaped shell and which attaches itself tightly to rocks.

دیکشنری تخصصی

[سینما] پایه بادکشی

مترادف و متضاد

صدف کوهی (اسم)
limpet

جانور نرم تن خاره چسب (اسم)
limpet

جملات نمونه

1. Police found and defused a number of limpet mines.
[ترجمه ترگمان]پلیس تعدادی از معادن limpet را کشف و خنثی کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس تعدادی از معادن سنگین را کشف و تخریب کرد

2. Nails stuck on Firelight like a limpet.
[ترجمه ترگمان]پام مثل یک صدف کوهی گیر کرده
[ترجمه گوگل]ناخن ها در آتشفشان مانند لگن گیر افتاده اند

3. Flora clung to her, like a limpet.
[ترجمه ترگمان]فلورا دیگر مثل یک صدف کوهی به او چسبیده بود
[ترجمه گوگل]فلور به او چسبیده است، مثل یک لنگ

4. The adhesion mechanism of barnacle, limpet, anemone, tube worm are described in this paper.
[ترجمه ترگمان]مکانیزم چسبندگی of، limpet، anemone، کرم لوله ای در این مقاله توضیح داده می شوند
[ترجمه گوگل]مکانیزم چسبندگی barnacle، limpet، anemone، کرم لوله در این مقاله شرح داده شده است

5. He stuck to his target like a limpet, and by 1986 was asked to play the same role in the World Cup final, despite being his team's leading playmaker in their progress to the final.
[ترجمه ترگمان]او مانند یک limpet به هدفش چسبیده بود و تا سال ۱۹۸۶ از او خواسته شد تا نقش مشابهی را در فینال جام جهانی ایفا کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک گلوله به هدف خود رسیده و از سال 1986 خواسته بود که در فینال جام جهانی بازی کند، با وجود اینکه تیم ملی خود در بازی خود در مرحله نهایی خود قرار دارد

6. He stuck to his target like a limpet, and by 1986 was asked to play the same role in the World Cup Final, despite being his team's leading playmaker in their progress to the final.
[ترجمه ترگمان]او مانند یک limpet به هدفش چسبیده بود و تا سال ۱۹۸۶ از او خواسته شد تا نقش مشابهی را در فینال جام جهانی ایفا کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک بازیکن به هدفش ختم شد و از سال 1986 خواسته شد تا در فینال جام جهانی به همان نقش بازی کند، با وجود اینکه تیم ملی خود را در پیشرفت خود به مرحله نهایی بازی می کند

7. The dog clung like a limpet to the thief.
[ترجمه ترگمان]سگ مانند یک صدف کوهی به آن چسبیده بود
[ترجمه گوگل]این سگ مثل یک دزدی به دزد چسبیده بود

8. The owl limpet (Lottia gigantean) which clings to rocks in the ocean intertidal zone has a "right-handed" body organization.
[ترجمه ترگمان]جغد owl (Lottia gigantean)که به صخره ها در منطقه اقیانوس اطلس می چسبد سازمان بدن \"راست دست\" دارد
[ترجمه گوگل]جلبک جغد (Lottia gigantean) که به سنگها در ناحیه بین دو طرف اقیانوس چسبیده است دارای یک سازمان بدن 'دست راست' است

9. The limpet samples (Nacella concinna) were collected in the intertidal zone of Great Wall Bay, near the Great Wall Station, Antarctica, and analyzed by conventional biochemical methods.
[ترجمه ترگمان]نمونه های limpet (Nacella concinna)در ناحیه intertidal از خلیج بزرگ، نزدیک ایستگاه بزرگ وال در قطب جنوب جمع آوری شدند و با روش های بیوشیمیایی مرسوم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]نمونه های لمیتی (Nacella concinna) در ناحیه ی بینابینی خلیج Great Wall در نزدیکی ایستگاه والدین بزرگ قطب جنوب جمع آوری و با روش های بیوشیمیایی متداول تجزیه و تحلیل شدند

10. A limpet tends and guards its own farm plot.
[ترجمه ترگمان]A معمولا نقشه مزرعه خود را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]لنگه تمایل دارد و طرح مزرعه خود را نگه می دارد

11. The Prime Minister clung to his job like a limpet, despite calls for him to resign.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر با وجود درخواست استعفای او، به شغلش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]نخست وزیر، به رغم خواست او برای استعفا، به شغل او شبیه یک لمس بود

12. The company were crammed into the kitchen like a limpet in its shell.
[ترجمه ترگمان]در آشپزخانه مانند یک صدف کوهی بزرگ در آشپزخانه جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]این شرکت به آشپزخانه مانند یک لنگه در پوسته اش چسبیده بود

13. Peptides A or 18 were coupled to keyhole limpet haemocyanin and used to immunize rabbits.
[ترجمه ترگمان]Peptides A یا ۱۸ به سوراخ کلید limpet haemocyanin متصل شدند و برای immunize خرگوش به کار رفتند
[ترجمه گوگل]پپتیدهای A یا 18 به hemocyanin عصبی Keychole اتصال داده شده و برای ایمن سازی خرگوش ها استفاده می شود

14. To study the effects of a primary immune response to T-cell dependent antigens on central serotonin(5-HT)metabolism, keyhole limpet hemocyanin(KLH)was administered intraperitoneally to F344 male rats.
[ترجمه ترگمان]مطالعه اثرات واکنش ایمنی اولیه به آنتی ژن وابسته به سلول T بر متابولیسم اصلی سروتونین (۵ - حزب التحریر)، سوراخ کلید limpet hemocyanin (KLH)برای to موش نر تجویز شد
[ترجمه گوگل]برای بررسی اثرات واکنش ایمنی اولیه به آنتی ژن های وابسته به سلول T به سلول های متابولیسم مرکزی سروتونین (5-HT)، کلم هوموس هوموسیانین (KLH) به صورت داخل صفاق به موش های صحرایی F344 تزریق شد

پیشنهاد کاربران

چسبان


کلمات دیگر: