معنی : ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم، غله، چنگال، رنگ، دانه دانه کردن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، جوانه زدن، تراشیدن
معانی دیگر : (گندم و سایر غلات) دانه، جودانه، گندمه، (هر گیاهی که تخم آن دانه مانند و خوراکی باشد) غله، غلات، شالی، هرچیز ریز مثل دانه ی شن یا شکر، دانه ی نمک، مقدار کم، سنگ دانه، گندمک، نخودک، طینت، خو، خصلت اساسی، (کوچکترین واحد سنجش وزن معادل 648% گرم - مخفف آن: gr) گرین، جهت آوندها (در چوب)، جهت لایه ها و نقش نگار (در سنگ و غیره)، (در سنگ و چوب و چرم) سطح زبر، سطح شن مانند، وضع لیف (در چوب)، روی چرم (که صاف و براق شده است)، نقش و نگار روی چرم، (مهجور) قرمزدانه، رنگ قرمز (که از قرمز دانه درست می شد)، رنگ ثابت، (قدیمی) رنگ، سایه ی رنگ، دانه دانه شدن، به صورت ذرات ریز درآمدن یا درآوردن (بیشتر می گویند: granulate)، (چوب) رنگ زدن و نقش و نگار مصنوعی ایجاد کردن، چوب نما کردن، چرم را از مو زدودن، (چرم) پرداخت کردن، (چرم) دانه نما کردن، یک گندم مقیاس وزن معادل 8460/0گرم، خوی، بازو