کلمه جو
صفحه اصلی

flipping

انگلیسی به فارسی

گول زدن، از خود بیخود شدن، تلنگر زدن


انگلیسی به انگلیسی

• turning of a graphic object from left to right or from top to bottom (computers)
you can use flipping to emphasize the following word, especially when you are annoyed; used in informal speech.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بر زدن برای به حرکت درآوردن تصویر / ورق زدن

جملات نمونه

1. a small bird flipping over the rocks
پرنده ی کوچکی که روی صخره ها به راست و چپ می رفت.

2. It's too flipping cold to go outside!
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد است که بیرون بروم!
[ترجمه گوگل]برای رفتن به بیرون، خیلی سرد است

3. This is such a flipping horrible picture.
[ترجمه ترگمان]این عکس وحشتناکی است
[ترجمه گوگل]این یک تصویر وحشتناک کلاسیک است

4. You'll do as you're flipping well told!
[ترجمه ترگمان]همون کاری رو که گفتی انجام میدی!
[ترجمه گوگل]شما همانطور که خوشتان می آید، به خوبی می گویید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

6. Don't go flipping your lid.
[ترجمه ترگمان]نرو lid رو تکون نده
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید درب خود را

7. There's quite an art to flipping pancakes.
[ترجمه ترگمان]یه هنر دیگه هم هست که واسش پنکیک درست کنیم
[ترجمه گوگل]هنر کاملا شبیه به پنکیک است

8. She sat idly flipping through the pages of a fashion magazine.
[ترجمه ترگمان]او بی کار نشسته بود و صفحات مجله مد روز را ورق می زد
[ترجمه گوگل]او نشسته به راحتی از طریق صفحات مجله مد flipping

9. I even washed the flipping bed sheets yesterday.
[ترجمه ترگمان] من حتی دیروز ملافه رو هم شستم
[ترجمه گوگل]من حتی دیوارهای تختخوابش را شستم

10. Then he walked out, flipping the lights off.
[ترجمه ترگمان]سپس بیرون رفت و چراغ ها را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]سپس او راه افتاد، صدای زنگ زدن را لرزاند

11. He was flipping through a magazine in the living room.
[ترجمه ترگمان]داشت یه مجله توی اتاق نشیمن ورق می زد
[ترجمه گوگل]او از طریق یک مجله در اتاق نشیمن گول زد

12. The chameleon on the mirror flipping without rest slips into some deranged state far from sanity.
[ترجمه ترگمان]The روی آینه بدون باقی مانده از سلامت عقل را در یک حالت عصبی دور انداخته بودند
[ترجمه گوگل]هالئون آینه ای که بدون نیاز به استراحت کشیده می شود، به حالت عادی ختم می شود

13. What flipping awful weather!
[ترجمه ترگمان]چه هوای وحشتناکی!
[ترجمه گوگل]چه جالب بودن آب و هوا!

14. Flipping the Rig From the clew first position release your back hand and place it on the mast below the boom.
[ترجمه ترگمان]قسمت اول به Rig را حفظ کن، از اولین موضع خط your را رها کن و آن را روی دکل در زیر غرش بوم قرار بده
[ترجمه گوگل]جرقه دندانه دار کردن از موقعیت اول، ابتدا دست خود را باز کنید و آن را روی دکل زیر رونق قرار دهید

15. MPEG-2 will succeed MPEG- but not by flipping a factory switch.
[ترجمه ترگمان]MPEG - ۲ جانشین MPEG خواهد شد - اما نه با تغییر دادن سوئیچ یک کارخانه
[ترجمه گوگل]MPEG-2 MPEG را موفق می کند - اما نه با تغییر دادن یک سوئیچ کارخانه

پیشنهاد کاربران

لعنتی

عوض کردن

ورق زدن

بساز و بنداز ( در عرصهٔ ساخت وساز ) ؛ بخر و بنداز ( در عرصهٔ همهٔ کالاها به طور عام )

تغییر مکان


کلمات دیگر: