کلمه جو
صفحه اصلی

loudspeaker


معنی : بلند گو
معانی دیگر : بلند گو

انگلیسی به فارسی

بلند گو


بلندگو، بلند گو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an electronic apparatus that amplifies and broadcasts sound in one location, such as a room or stadium.

• electronic device which amplifies sound
a loudspeaker is a device that turns electrical signals into sound. loudspeakers are used so that the words spoken into a microphone, or the sound from a radio or record player, can be heard.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بلندگو تراگردان الکتروستایکی که توان الکتریکی بسامد شنوایی را به توان صوتب تبدیل می کند و آن را به طور موثر برای مسافتی در هوا پخش می کند . - بلندگو
[سینما] بلندگو
[مهندسی گاز] بلندگو ا

مترادف و متضاد

بلند گو (اسم)
amplifier, loudspeaker, megaphone, microphone

جملات نمونه

1. the loudspeaker blared out the names of the captives
بلندگو با صدای گوشخراش نام اسیران را اعلام کرد.

2. the loudspeaker brayed all night
بلندگو تا صبح عر و عر می کرد.

3. a blatant loudspeaker
بلندگوی گوشخراش

4. the annoying noise of the loudspeaker
صدای آزار دهنده ی بلندگو

5. the doctor was paged over the loudspeaker
پزشک را با بلندگو صدا زدند.

6. the rough, irritating sound of the loudspeaker
صدای گوش خراش و آزار دهنده ی بلند گو

7. the airplane's noise drowned out the sound of the loudspeaker
صدای هواپیما صدای بلندگو را تحت الشعاع قرار داد.

8. There is a loudspeaker in a radio.
[ترجمه ترگمان]یک بلندگو در یک رادیو هست
[ترجمه گوگل]بلندگو در رادیو وجود دارد

9. The microphone was wired to a loudspeaker.
[ترجمه ترگمان]میکروفون به یک بلندگو وصل شده بود
[ترجمه گوگل]میکروفون به بلندگو وصل شد

10. Their names were called over the loudspeaker .
[ترجمه ترگمان]اسم آن ها از بلندگو شنیده شد
[ترجمه گوگل]نام آنها از طریق بلندگو فراخوانده شد

11. I distinctly heard the loudspeaker calling passengers for the Turin-Amsterdam flight.
[ترجمه ترگمان]از بلندگو پخش شد و مسافران را به پرواز \"تورین - آمستردام\" دعوت کرد
[ترجمه گوگل]من به وضوح شنیده ام که بلندگوهای مسافر برای پرواز تورین-آمستردام را شنیدم

12. A woman was addressing the crowd through a loudspeaker.
[ترجمه ترگمان]زنی از بلندگو به جمعیت اشاره می کرد
[ترجمه گوگل]یک زن از طریق یک بلندگو به جمعیت میرفت

13. The loudspeaker blared the music over the park.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند از بلند گو روی پارک بلند شد
[ترجمه گوگل]این بلندگو موسیقی بر روی پارک تمرکز کرد

14. Her voice over the loudspeaker was distorted.
[ترجمه ترگمان]صدای او از بلندگو بلند شد
[ترجمه گوگل]صدای او بر روی بلندگو تحریف شد

15. Mark's name had been called over the loudspeaker system.
[ترجمه ترگمان]اسم مارک از روی بلندگو به صدا درآمده بود
[ترجمه گوگل]نام مارک بیش از سیستم بلندگو فراخوانی شده است

16. The music should be heard clearly from the loudspeaker.
[ترجمه ترگمان]موسیقی باید به وضوح از بلندگو شنیده شود
[ترجمه گوگل]موسیقی باید به وضوح از بلندگو شنیده شود

17. Note also that an 8 ohm loudspeaker is needed.
[ترجمه ترگمان]همچنین توجه داشته باشید که از بلندگو ۸ اهم مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]همچنین توجه داشته باشید که بلندگو 8 اهمی مورد نیاز است


کلمات دیگر: