کلمه جو
صفحه اصلی

flaring


معنی : شعله ور، خیره کننده
معانی دیگر : زننده (به خاطر نور شدید یا رنگ های جلف)، نمایش جلف، (برای مدت کمی با شعله ی لرزان یا نامنظم سوختن) زبانه کشیدن، سو زدن، (با نور زیاد) خیره کردن، فروزاندن، سوزان

انگلیسی به فارسی

آتش زدن، خیره کننده، شعله ور


شعله‌ور، سوزان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: flaringly (adv.)
(1) تعریف: of a flame, increasing suddenly and briefly in intensity.

(2) تعریف: expanding or spreading outward.

- flaring nostrils
[ترجمه ترگمان] سوراخ های بینی اش،
[ترجمه گوگل] فوران بینی

• burning, blazing, flaming; slowly curving outward

دیکشنری تخصصی

[سینما] اثر نوری زننده
[نفت] سوزاندن گاز

مترادف و متضاد

شعله ور (صفت)
alight, afire, flaring, garish, aflame, inflammable

خیره کننده (صفت)
flaring, blinding, dazzling

جملات نمونه

1. a flaring resort hotel
هتل توریستی پر زرق و برق

2. She felt all her old resentment flaring up.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که همه خشمش زبانه می کشد
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که تمام خشونت های قدیمی او در حال افزایش است

3. I turned to Jacky, my nostrils flaring in disgust.
[ترجمه ترگمان]به طرف جکی برگشتم، سوراخ های بینی ام از نفرت می درخشیدند
[ترجمه گوگل]من به جکی تبدیل شدم، من سوراخ بینی من را در انگیختگی

4. A vulgar flaring paper adorned the walls.
[ترجمه ترگمان]یک کاغذ flaring معمولی دیوارها را زینت داده بود
[ترجمه گوگل]کاغذ دیواری ضعیف دیوارها را تزئین کرد

5. Mind that gun,it's flaring back.
[ترجمه ترگمان]به اون اسلحه فکر کن، دوباره عود کرد
[ترجمه گوگل]ذهن را که اسلحه میگیرد، به عقب بر میگردد

6. In the light of the flaring sconce the girl could see the scar quite clearly.
[ترجمه ترگمان]در پرتو نور خیره کننده، این دختر جای زخم را کاملا واضح می دید
[ترجمه گوگل]در معرض نور آفتابگردان، دختر می تواند کاملا به روشنی دیده شود

7. Resler was on the stick, flaring toward the top of a grassy hill.
[ترجمه ترگمان]Resler روی چوب بود و از بالای یک تپه پوشیده از چمن می درخشید
[ترجمه گوگل]Resler روی چوب بود، به سمت بالای تپ چمن زدگی افتاد

8. The singer, her darker side flaring up, demanded that Ruth give up her other clients and become her personal manager.
[ترجمه ترگمان]این خواننده که طرف تیره تر او برافروخته بود، تقاضا کرد که روت دیگر مشتریان خود را رها کند و به مدیر خصوصی خودش تبدیل شود
[ترجمه گوگل]خواننده، طرف تیره تر خود را به آتش کشید، خواستار آن شد که روث مشتریان دیگرش را کنار بگذارد و مدیر شخصی او شود

9. They had lit a torch which was flaring and smoking in an iron bracket.
[ترجمه ترگمان]مشعلی را که شعله ور بود و دود می کرد، روشن کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک مشعل را روشن کرده بودند که در یک براکت آهن خورده بود و سیگار کشیدند

10. Dad was flaring his nostrils and giving him a wild stare.
[ترجمه ترگمان]پدر بینی اش را شعله ور کرد و به او خیره شد
[ترجمه گوگل]پدر فورا بینی خود را فریاد می زد و به او خیره وحشی می داد

11. Then a flaring swish as its propellant ignited, accelerating it helter-skelter accumulating redoubtable kinetic energy.
[ترجمه ترگمان]سپس یک دم شعله ور که سوخت شعله ور شد، آن را به سرعت در نوردید و انرژی جنبشی سهمگین را جمع و جور کرد
[ترجمه گوگل]سپس یک آتش سوزی به آتش کشیده شد، آن را تسریع کرد و آن را شتاب بخشید

12. A nose wrinkle, with nostrils flaring backwards: betrays annoyance or disgust.
[ترجمه ترگمان]یک چین بینی، با پره های بینی، از عقب، نفرت یا بیزاری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]چین و چروک بینی، که بینی ها به عقب رانده می شوند: ناراحتی یا انزجار را تحریک می کند

13. He hit the flaring log such a hefty thwack that it broke in two.
[ترجمه ترگمان]او به تنه درخت flaring چنان ضربه محکمی زد که دو نفر از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]او به ورودی طعمه زدگی مانند یک ضرب عجیب و غریب ضربه زد که آن را در دو شکست

14. The tenement reared up, a coaly silhouette flaring red, from the steep bank below them.
[ترجمه ترگمان]پیکر tenement از ساحل شیب دار پایین آمد و از ساحل شیب دار پایین آمد
[ترجمه گوگل]این آپارتمان، از یک بانوی شیب دار پایین زیر آن، یک گلدان کوهی با رنگ قرمز به وجود آورده است

a flaring resort hotel

هتل توریستی پر‌زرق‌و‌برق


پیشنهاد کاربران

[پالایشگاه و نفت و گاز]

گازسوزی ، گازسوزانی

پرش

سوزاندن گازهای زائد در مشعل های گازی پالایشگاه، میادین نفتی، کارخانجات شیمیایی. در گل میشه مشعل سوزی


کلمات دیگر: