1. The defence of formalism is always that it serves to control an excess of feeling.
[ترجمه مژده] در دفاع از فرمالیسم باید گفت که در خدمت کنترل احساسات بیش از حد است.
[ترجمه ترگمان]دفاع از فرمالیسم همیشه این است که برای کنترل بیش از حد احساسات عمل می کند
[ترجمه گوگل]دفاع از فرمالیزم همیشه این است که آن را در کنترل بیش از حد احساس می کند
2. Mathematical truth is something that goes beyond mere formalism.
[ترجمه ترگمان]حقیقت ریاضی چیزی است که فراتر از فرمول بندی صرف است
[ترجمه گوگل]حقیقت ریاضی چیزی فراتر از فرمالیته است
3. It can be argued that formalism is fundamentally irreconcilable with other readings-especially, in this instance, psychoanalytical readings.
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که فرمالیسم به طور بنیادی با دیگر خوانش ها منافات دارد - به خصوص در این مورد، psychoanalytical خوانش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که فرمالیتم اساسا با سایر قرائت ها غیر قابل انطباق است - به ویژه در این مورد، قرائت های روانکاوی
4. The formalism of quantum mechanics makes no distinction, in this respect, between single particles and complicated systems of many particles.
[ترجمه ترگمان]فرمول بندی مکانیک کوانتومی در این زمینه، بین ذرات تک و سیستم های پیچیده بسیاری از ذرات، هیچ تمایزی قایل نمی شود
[ترجمه گوگل]فرمالیزم مکانیک کوانتومی، در این رابطه، بین ذره های تک و سیستم های پیچیده بسیاری از ذرات تفاوت نمی کند
5. Remember that elsewhere our formalism contains complex numbers.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که در جاه ای دیگر formalism ما شامل اعداد مختلط است
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که در جاهای دیگر فرمالیسم ما شامل اعداد پیچیده است
6. It demonstrates the limitations of formalism.
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده محدودیت های فرمالیسم است
[ترجمه گوگل]این محدودیت های فرمالیستی را نشان می دهد
7. A return to formalism is highly unlikely given popular expectations of individualized justice.
[ترجمه ترگمان]بازگشتی به فرمالیسم به شدت از انتظارات عمومی از عدالت فردی برخوردار نیست
[ترجمه گوگل]به رسمیت شناختن عدالت فردی، بازگشت به فرمالیسم بسیار بعید است
8. The quantum mechanical formalism itself is left as the sole source of insight.
[ترجمه ترگمان]شکل مکانیک کوانتومی خود به عنوان تنها منبع بینش باقی می ماند
[ترجمه گوگل]خود فرمالیستی کوانتومی خود به عنوان تنها منبع بینش باقی مانده است
9. As stated elsewhere, formalism evolved in line with developments in modern painting and sculpture.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در جاه ای دیگر نیز ذکر شد، فرمالیسم با تحولات نقاشی و مجسمه سازی مدرن تکامل یافته است
[ترجمه گوگل]همانطور که در جاهای دیگر ذکر شد، فرمالیسم در راستای تحولات در نقاشی و مجسمه سازی مدرن تکامل یافت
10. Mr Bernard's formalism disregards all of the significant aspects of my work.
[ترجمه ترگمان]فرمالیسم آقای برنارد تمام جنبه های مهم کار من را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]رسمگری آقای برنارد تمام جنبه های مهم کار من را نادیده می گیرد
11. In contrast to Formalism and structuralism, the New Criticism was empiricist and humanistic.
[ترجمه ترگمان]در مقابل Formalism و structuralism، نقد جدید empiricist و humanistic بود
[ترجمه گوگل]در مقابل فرمالیسم و ساختارگرایی، نقد نوین تجربی و انسانی بود
12. Radiation effects relevant to this formalism are additive.
[ترجمه ترگمان]اثرات تابش مربوط به این فرمالیسم، افزودنی هستند
[ترجمه گوگل]اثرات تابش مربوط به این فرمالیزم افزایشی است
13. The development of formalism is contrary to the spirit of the legislation.
[ترجمه ترگمان]توسعه فرمالیسم بر خلاف روح قانون است
[ترجمه گوگل]توسعه فرمالیزم خلاف روح قانون است
14. This formalism is simply described as a one-dimensional Fourier integral. And it can be directly applied to the near-field simulation of the nanometer laser knife.
[ترجمه ترگمان]این فرمالیسم به سادگی به عنوان انتگرال فوریه یک بعدی توصیف می شود و می توان آن را مستقیما به شبیه سازی می دانی نزدیک با چاقوی لیزری نانومتری اعمال کرد
[ترجمه گوگل]این فرمالیزم به سادگی به عنوان یک انتگرال فوریه یک بعدی توصیف می شود و می توان آن را به طور مستقیم به شبیه سازی میدان نزدیک از چاقو لیزر نانومتری استفاده کرد
15. Formalism and functionalism are distinct research traditions.
[ترجمه ترگمان]Formalism و کارکردگرایی سنت های تحقیقاتی متمایزی هستند
[ترجمه گوگل]فرمالیستی و کارکردگرایی سنت های تحقیق متمایز است