کلمه جو
صفحه اصلی

bionic


وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن، (در داستان های تخیلی علمی) دارای اندام مصنوعی (که به شخص نیروی خارق العاده می دهد)، وابسته به زیست سازه شناسی، بیونیک، مرد زیست سازهای

انگلیسی به فارسی

بیونیک


وابسته به زیست سازه‌شناسی، بیونیک


وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن، (در داستان‌های تخیلی علمی) دارای اندام مصنوعی (که به شخص نیروی خارق‌العاده می‌دهد)


انگلیسی به انگلیسی

• having supernatural powers, having physical or biological ability enhanced by electronic devices
bionic technology or studies involve taking ideas from natural things such as plants or animals and using them in machines.

صفت ( adjective )
مشتقات: bionically (adj.)
(1) تعریف: consisting of or supplemented by electronic or mechanical devices.

- The institute is working on the development of a more advanced bionic arm.
[ترجمه ترگمان] این موسسه بر روی توسعه یک بازوی bionic پیشرفته تر کار می کند
[ترجمه گوگل] این موسسه در حال توسعه یک بازوی پیشرفته بیونیک است

(2) تعریف: (informal) capable of superhuman effort or endurance through, or as if through, the aid of such devices.

- Some of this year's players appear to be bionic.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که برخی از بازیکنان امسال to باشند
[ترجمه گوگل] برخی از بازیکنان امسال به نظر میرسد بیونیک هستند

(3) تعریف: of or pertaining to bionics.

جملات نمونه

1. the bionic man
مرد بیونیکی،مرد زیست سازه ای

2. I swear Mom has bionic ears.
[ترجمه ترگمان] قسم می خورم که مامان گوش بسته
[ترجمه گوگل]سوگند می خورم مادرم گوش بیونیک دارد

3. Mechanics will be needed to manufacture bionic appendages.
[ترجمه ترگمان]مکانیک برای تولید bionic appendages مورد نیاز خواهد بود
[ترجمه گوگل]مکانیک برای تولید ضایعات بیونیک مورد نیاز است

4. Kelly is bionic but still very young.
[ترجمه ترگمان]کلی is ولی هنوز خیلی جوان است
[ترجمه گوگل]کلی بونیک است اما هنوز خیلی جوان است

5. In the following chapters I survey this unified bionic frontier.
[ترجمه ترگمان]در بخش های بعدی من این مرز bionic متحد را بررسی می کنم
[ترجمه گوگل]در فصل های بعد من این مرز بیونیک متحد را بررسی می کنم

6. By pushing industrial processes toward the organic model, bionic engineers create a spectrum of ecosystem types.
[ترجمه ترگمان]با هل دادن فرآیندهای صنعتی به سمت مدل ارگانیک، مهندسین bionic طیفی از انواع اکو سیستم را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]مهندسان بیونیک، با فشار دادن فرایندهای صنعتی نسبت به مدل آلی، طیفی از انواع اکوسیستم ها را ایجاد می کنند

7. The characteristic research and realization on bionic mechanical water strider is developing a novel bionic based on the basic principle that water strider can walk on water surface.
[ترجمه ترگمان]پژوهش ویژه و تحقق on آب مکانیکی bionic در حال توسعه یک bionic جدید براساس اصول اولیه است که آب strider می تواند بر روی سطح آب راه برود
[ترجمه گوگل]تحقیق و تحقیق ویژهای در مورد استراتژی آبی مکانیکی بیونیک در حال توسعه بونیک جدیدی است که بر مبنای اصل اساسی است که می توان آب رودخانه را بر روی سطح آب بگذراند

8. So who is this guy with the bionic arm, anyway?
[ترجمه ترگمان]خب، به هر حال، این یارو با دستای \"bionic\" کیه؟
[ترجمه گوگل]پس چه کسی این پسر با بازوی بیونیک است؟

9. Ant colony algorithm ACA is a novel bionic evolutionary algorithm.
[ترجمه ترگمان]در الگوریتم کولونی مورچه ها یک الگوریتم تکاملی bionic نوین است
[ترجمه گوگل]الگوریتم کلونی مورچه ACA یک الگوریتم تکاملی جدید بیونیک است

10. The proposed bionic algorithm with state-space model has been tested with an optimization function, and the test results illustrate its validity and effectiveness.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم bionic پیشنهادی با مدل فضای حالت با یک تابع بهینه سازی تست شده است و نتایج آزمون اعتبار و اثربخشی آن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]الگوریتم بیونیک پیشنهاد شده با مدل فضای حالت با یک تابع بهینه سازی شده مورد آزمایش قرار گرفته است و نتایج آزمایش ها روایی و اثربخشی آن را نشان می دهد

11. By recognizing myoelectric signals (MESs) effectively, a bionic control of the prosthetic hand is implemented based on touch and MES.
[ترجمه ترگمان]با تشخیص سیگنال های عضلانی الکتریکی (mess)، یک کنترل bionic از دست مصنوعی براساس لامسه و MES اجرا می شود
[ترجمه گوگل]با شناسایی سیگنال های میکرولیتر (MES ها) به طور موثر، کنترل بیونیک دست انداز بر اساس لمس و MES اجرا می شود

12. The battery-powered device uses cutting edge bionic technology to adapt to a person's stride, speed and the type of ground and can help prevent stumbles.
[ترجمه ترگمان]دستگاه با قدرت باتری از تکنولوژی bionic استفاده می کند تا با قدم های بلند، سرعت و نوع زمین سازگار شود و می تواند به جلوگیری از سکندری خوردن کمک کند
[ترجمه گوگل]دستگاه باطری کار می کند با استفاده از فن آوری برش لبه بیونیک برای انطباق با گام، سرعت و نوع زمین زمین و می تواند کمک به جلوگیری از stumbles کمک کند

13. The original Bionic Boots were basically strap - on animal legs for people.
[ترجمه ترگمان]The مصنوعی اصلی به طور ساده دارای بند روی پاهای حیوانات برای مردم بود
[ترجمه گوگل]چکمه های Bionic اصلی اساسا پایه - در پاها حیوانات برای مردم بود

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The design parameters of the bionic camel foot rubber tire were defined, and the performance tests of the bionic camel foot tire were done in the indoor sand tank.
[ترجمه ترگمان]پارامترهای طراحی لاستیک لاستیکی bionic به طور مشخص تعریف شدند و تست های عملکرد لاستیک camel پیاده در مخزن شن داخلی انجام شد
[ترجمه گوگل]پارامترهای طراحی تایر لاستیک پایه شتر بیونیک تعریف شد و تست های عملکرد تایر پایه شتر بیونیک در مخزن شن و ماسه داخلی انجام شد

the bionic man

مرد بیونیکی، مرد زیست‌سازه‌ای


پیشنهاد کاربران

Having parts of body that are electronic

ساختگی
bionic scaffold = داربست ساختگی

ساختگی ، فراطبیعی

دست یا پای الکترونیکی
( عضو مصنوعی بدن که به عصب وصل است و با مغز کنترل میشود )
Jesse Sullivan is able to feel what his bionic hand is touching.

کنایه به قوی بودن عضوی از بدن
I swear Mom has bionic ears.

a part of body like leg or arm . . . that their made from electronic

Bionic متشکل از دو جزء Bio بمعنی زیستی_ وابسته به زیست _دارای عملکرد حیاتی و جزءnic که از الکترونیک گرفته شده وبه اندام های مصنوعی که با فرمان های الکترونیکی کار میکنند اطلاق میشود، مثل دست یا پا مصنوعی که قابلیت انجام کار دارندوباسیستمی الکترونیکی فرمان مغز راانجام میدهند. اصطلاحا بمعنی خیلی قوی و غیرعادی هم استفاده میشود ومشابه کلمات Unreal _artificial میباشد


کلمات دیگر: