کلمه جو
صفحه اصلی

resonant


معنی : تشدید شده، طنین دار
معانی دیگر : پرطنین، پرخنید، رسا، بازآواگر، خنیدافزا، طنین افزا، پژواک افزا، تشدید کننده، بسامدافزا

انگلیسی به فارسی

طنین دار


تشدید شده، طنین دار


رزونانس، تشدید شده، طنین دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: resonantly (adv.)
(1) تعریف: resounding or reverberating; echoing.
مترادف: echoing, resonating, resounding, reverberating
متضاد: dull
مشابه: booming, clanging, ringing

- Our voices were resonant in the large, empty room.
[ترجمه ترگمان] صدای ما در اتاق بزرگ و خالی طنین دار بود
[ترجمه گوگل] صدای ما در اتاق بزرگ و خالی رزونانس بود

(2) تعریف: full and deep in sound.
مترادف: full, reverberant, rich, rotund, round, sonorous
متضاد: dull
مشابه: bass, booming, deep, hollow, orotund, sepulchral, thunderous, vibrant

- I love the resonant sound of a cello or double bass.
[ترجمه ترگمان] من صدای تشدید ویولن سل یا باس دوبل را دوست دارم
[ترجمه گوگل] من صدای رزونانس یک ویولون یا باس را دوست دارم

(3) تعریف: causing amplification of sound.
مترادف: echoing, resounding, reverberating
مشابه: hollow, reflecting, ringing, sepulchral

- The music hall was built to be resonant.
[ترجمه ترگمان] تالار موسیقی برای تشدید ساخته شده بود
[ترجمه گوگل] سالن موزیک ساخته شده است تا تشدید شود

(4) تعریف: relating to a physical system that is producing resonance.

• echoing, reverberating; causing echoes, causing reverberation
resonant sounds are deep and strong.
something that is resonant has a special meaning or is particularly important to people usually because they agree with it or because it is similar to something else; a literary use.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تشدید واژه ای برای اشاره به تشدید .
[ریاضیات] بازآوا، تشدیدی، تشدید

مترادف و متضاد

تشدید شده (صفت)
resonant, stepped-up

طنین دار (صفت)
sonant, resonant, tinkly

vibrant in sound


Synonyms: beating, booming, clangorous, consonant, deep, deep-toned, earsplitting, echoing, electrifying, enhanced, full, heightened, intensified, loud, mellow, noisy, orotund, plangent, powerful, profound, pulsating, pulsing, resounding, reverberant, reverberating, rich, ringing, roaring, round, sonorant, sonorous, stentorian, strident, thrilling, throbbing, thundering, thunderous


Antonyms: faint, quiet


جملات نمونه

1. resonant walls
دیوارهای طنین افزا

2. a resonant sound
صدای پر طنین

3. His voice sounded oddly resonant in the empty room.
[ترجمه پرستو] صدایش بطرز عجیبی در اتاق خالی پژواک پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز عجیبی در اتاق خالی طنین انداخت
[ترجمه گوگل]صدای او به طرز شگفت انگیزی در اتاق خالی صدا زد

4. It is a country resonant with cinematic potential, from its architecture to its landscape.
[ترجمه ترگمان]آن یک کشور تشدید با پتانسیل سینمایی است، از معماری آن تا مناظر آن
[ترجمه گوگل]این کشوری است که با پتانسیل سینمایی، از معماری آن به منظره آن، تشدید می کند

5. Everything was resonant with new meaning.
[ترجمه Resonant] مشخص شدن. متمایز شدن.
[ترجمه ترگمان]همه چیز با معنای جدید تشدید شده بود
[ترجمه گوگل]همه چیز با معنای جدید تفاوتی داشت

6. Alpine valleys resonant with the sound of church bells.
[ترجمه ترگمان]دره های آلپ با صدای ناقوس های کلیسا طنین انداخت
[ترجمه گوگل]دره های آلپ با صدا زنگ های کلیسا تشدید می شود

7. The air was resonant with bells.
[ترجمه ترگمان]طنین صدا در فضا طنین انداخت
[ترجمه گوگل]هوا با زنگ تکان داد

8. These resonant orbits are very unstable.
[ترجمه ترگمان]این مدارهای تشدید بسیار ناپایدار هستند
[ترجمه گوگل]این مدارهای رزونانس بسیار ناپایدار هستند

9. The voice was metallic and resonant.
[ترجمه ترگمان]صدا فلزی و طنین دار بود
[ترجمه گوگل]صدای فلزی و رزونانس بود

10. A cyclotron is fine-tuned to a resonant frequency specific to one chosen ion type.
[ترجمه ترگمان]یک cyclotron برای یک فرکانس تشدید نسبت به یک نوع یونی انتخاب شده خوب است
[ترجمه گوگل]یک سیکلوترون به یک فرکانس رزونانس خاص به یک نوع یون انتخاب شده تنظیم شده است

11. A radio doesn't use a resonant cavity because its speaker must reproduce sounds over a wide range of frequencies.
[ترجمه ترگمان]رادیو از حفره تشدید استفاده نمی کند زیرا گوینده آن باید اصوات را در گستره وسیعی از فرکانس ها دوباره تولید کند
[ترجمه گوگل]یک رادیو از یک حفره رزونانس استفاده نمی کند، زیرا بلندگوی آن باید صداهایی را در طیف وسیعی از فرکانس پخش کند

12. He had a surprisingly resonant voice, which had literally moved her, quite against her will, to the door.
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز عجیبی طنین دار بود که به معنای واقعی او را تحت تاثیر قرار داده بود، کاملا بر خلاف میل خودش، به طرف در
[ترجمه گوگل]او یک صدای شگفتآور تلخ داشت که به معنای واقعی کلمه او را کاملا در برابر اراده خود به درون حرکت داد

13. The resonant frequency is detected as the maximum of a graph of amplitude against frequency.
[ترجمه ترگمان]فرکانس تشدید به عنوان بیشینه یک گراف دامنه در برابر فرکانس تشخیص داده می شود
[ترجمه گوگل]فرکانس رزونانس به عنوان حداکثر یک نمودار از دامنه در برابر فرکانس تشخیص داده می شود

14. Table 1 shows the resonant cyclotron frequencies of single ions of different forms when subject to the steady geomagnetic field.
[ترجمه ترگمان]جدول ۱، فرکانس های تشدید تشدید مختلف یون های منفرد از اشکال مختلف را در هنگام صحبت با میدان مغناطیسی ثابت نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جدول 1، فرکانس های سیکلوترون رزونانس یون های مختلف از اشکال مختلف را در صورت وجود میدان مغناطیسی ثابت نشان می دهد

15. The presence of other ions may raise the resonant frequency by up to 50%.
[ترجمه ترگمان]حضور یون های دیگر می تواند فرکانس تشدید را تا ۵۰ % افزایش دهد
[ترجمه گوگل]حضور یون های دیگر ممکن است فرکانس رزونانس را تا 50٪ افزایش دهد

a resonant sound

صدای پر طنین


resonant walls

دیوارهای طنین‌افزا


پیشنهاد کاربران

اثرگذار

بیانگر

پرآوازه

قدرت یادآوری

تشدید افزا

یاد آوری یک اتفاق، خاطره یا یک احساس خاص
چیزی که باعث میشود شما یک موضوع خاص را به یاد بیاورید. مثلا بارش باران خاطره یک شخص یا مکان خاصی را زنده کند.


کلمات دیگر: