کلمه جو
صفحه اصلی

word of mouth


شفاهی، زبانی، گفتاری، افواهی، کلمات مصطلح، صدای کلمه

انگلیسی به فارسی

کلمات مصطلح، صدای کلمه، شفاهی


از دهان، کلمات مصطلح، شفاهی


انگلیسی به انگلیسی

• hearsay, rumors
if news or information passes by word of mouth, people find out about it when others tell them about it directly, rather than by reading about it or by hearing about it on the radio or television.

مترادف و متضاد

oral communication


Synonyms: orally, oral message, parol, personal account, speech, spoken communication, spoken word, verbal evidence, viva voce


جملات نمونه

1. The news spread by word of mouth.
[ترجمه ترگمان]اخبار دهان به دهان می گشت
[ترجمه گوگل]این خبر از طریق دهان پخش شد

2. The restaurant does not advertise, but relies on word of mouth for custom.
[ترجمه Shirin] رستوران تبلیغ نمیکند اما به تبلیغات دهادن به دهان ( سینه به سینه ) از طریق مشتریانش متکی است.
[ترجمه ترگمان]رستوران تبلیغ نمی کند، اما به کلمه دهان برای عادت تکیه دارد
[ترجمه گوگل]رستوران تبلیغ نمی کند، بلکه به زبان عامیانه متکی است

3. I have informed him by word of mouth.
[ترجمه ترگمان]با کلمه دهان به او خبر دادم
[ترجمه گوگل]من او را از طریق دهان به او اطلاع داده ام

4. Much of this information is picked up by word of mouth from previous students.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این اطلاعات توسط کلمه دهان از دانش آموزان قبلی جمع آوری می شود
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از این اطلاعات به وسیله ی دهان از دانش آموزان قبلی گرفته شده است

5. All the orders were given by word of mouth so that no written evidence could be discovered later.
[ترجمه ترگمان]همه دستورها را با یک کلمه دهان بسته بودند تا بعدا معلوم نشود که هیچ مدرک کتبی هم نمی توان کشف کرد
[ترجمه گوگل]تمام دستورات از طریق دهان به آنها داده شد تا هیچ مدرک کتبی نتواند بعدا کشف شود

6. The story has been passed down by word of mouth.
[ترجمه ترگمان] این داستان رو با کلمه دهان از بین برده
[ترجمه گوگل]داستان از طریق دهان منتقل شده است

7. He received the news by word of mouth.
[ترجمه ترگمان]او اخبار را با کلمه دهان دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او اخبار را از طریق دهان دریافت کرد

8. Word of mouth is one of the best ways of getting business.
[ترجمه میلاد فرهنگی] کلام بیانی ( تایید بیانی ) ، یکی از بهترین راهها بدست آوردن کسب و کار است
[ترجمه ترگمان]دهان دهان یکی از بهترین راه های رسیدن به کسب وکار است
[ترجمه گوگل]کلام دهان یکی از بهترین راههای کسب کسب و کار است

9. Word of mouth can draw new talent to a Great Group, as it did at Black Mountain.
[ترجمه ترگمان]دهان دهان می تواند استعداد جدیدی را برای گروه بزرگ به ارمغان بیاورد، همانطور که در کوه سیاه انجام شد
[ترجمه گوگل]کلام دهان می تواند استعداد جدیدی را به گروه بزرگ تبدیل کند، همانطور که در کوه سیاه انجام شده است

10. The tribe's history was passed on by word of mouth.
[ترجمه ترگمان]تاریخ قبیله از کلمه دهان می گذشت
[ترجمه گوگل]تاریخ قبیله از طریق دهان منتقل شد

11. Much of this information is picked up by word of mouth from previous students and workmates.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این اطلاعات توسط کلمه دهان از دانش آموزان قبلی و workmates جمع آوری می شود
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از این اطلاعات توسط دانش آموزان و همکلاسی های قبلی به دست آمده است

12. Reaction to the show was encouraging and word of mouth most rewarding of all.
[ترجمه ترگمان]واکنش به این نمایش دلگرم کننده و کلامی بود که به همه پاداش می داد
[ترجمه گوگل]واکنش به این نمایش دلگرم کننده بود و کلمه ی دهان بیشتر از همه ی پاداش ها بود

13. Why did it sell so many copies by word of mouth?
[ترجمه ترگمان]چرا این همه نسخه از کلمه دهان را به فروش رسانده بود؟
[ترجمه گوگل]چرا بسیاری از نسخه ها را از طریق دهان به فروش می رساند؟

14. He learned about the job by word of mouth.
[ترجمه ترگمان]او در مورد شغل با کلمه \"دهان\" یاد گرفت
[ترجمه گوگل]او در مورد شغل از طریق دهان به یاد می آورد

پیشنهاد کاربران

نقل قول شفاهی، خبر کوچه و بازاری

سنتی

دهان به دهان، مانند بازاریابی دهان به دهان

بازاریابی کلامی
بازاریابی گفتاری

دهان به دهان

گفتاری, شفاهی, دهان به دهان
( نقل موضوع یا داستانی از طریق بیان گفتاری بین دو نفر )

سینه به سینه ( گشتن )

سر زبان ها افتادن

اشاره به تبلیغ دهان به دهان

تبلیغات کلامی ، تبلیغات شفاهی

شفاهی. حمایت زبانی . زبانی.

فروش محصول به واسطه تبلیغات دهان به دهان

زبانی
کلامی
شفاهی

- دهان به دهان گشتن و منتقل شدن مطالب، اطلاعات و اخبار
- انتقال یا دریافت اطلاعات بصورت شفاهی، کلامی یا زبانی ( Grapevine )

• You just tell a few people, word of mouth travels, and a crowd appears
• He heard the word of mouth and passed it on to her
• They navigate by word of mouth or by the arc of the sun. آنها پرسان پرسان و یا از روی مسیر حرکت خورشید راه خود را می پیمودند.

شفاهی توصیه ای


کلمات دیگر: