کلمه جو
صفحه اصلی

کار رفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کار کردن بعمل پرداختن کار رفته . یا کار رفتن زن بد ( روسبی ) . ۱ - پرداختن او بعمل بد . ۲ - انجام شدن کاری اجرا شدن عملی . یا کار رفتن از کسی یا چیزی . انجام شدن کار بدست او یا توسط آن : [ کار از تو میرود مددی ای دلیل راه . کانصاف میدهیم وز راه اوفتاده ایم ] . ( حافظ ۲۱۵۱ )
از پیش رفتن کار

لغت نامه دهخدا

کار رفتن. [ کارْ، رَ ت َ ]( مص مرکب ) از پیش رفتن کار. ( آنندراج ) :
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود.
حافظ ( ازآنندراج ).
|| ( در اصطلاح روسبیان ) کار رفتن زن بد؛ رفتن او به عمل بد. پرداختن روسبی به کار زشت. به تباهی رفتن زن ، بمزد و اجرت.


کلمات دیگر: