کلمه جو
صفحه اصلی

subscriber


معنی : اعانه دهنده، مشترک روزنامه وغیره، امضا کننده
معانی دیگر : مشترک روزنامه وغیره، امضا کننده

انگلیسی به فارسی

اعانه دهنده، کمک کننده


(مجله، روزنامه، وب‌سایت و غیره) مشترک


(مالی) پذیره نویس


مشترک، مشترک روزنامه وغیره، امضا کننده، اعانه دهنده


انگلیسی به انگلیسی

• one who signs up to receive a service or publication (i.e. magazine, newspaper, etc.)
the subscribers of a magazine, newspaper, or a television channel are the people who pay to receive that publication or that channel regularly.
subscribers to a service are the people who pay to receive the service.
the subscribers to a charity or campaign are the people who support it by sending money regularly to it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] زیر نویس

مترادف و متضاد

اعانه دهنده (اسم)
contributor, subscriber

مشترک روزنامه وغیره (اسم)
subscriber

امضا کننده (اسم)
subscriber

جملات نمونه

1. I have been a subscriber to Railway Magazine for many years.
[ترجمه ترگمان]چندین سال بود که یک مشتری برای مجله قطار بودم
[ترجمه گوگل]من سالها برای یک مجله Rail Magazine مشترک هستم

2. A man whose late father was a subscriber sent me the Electrophone programme for the month of May 192
[ترجمه ترگمان]مردی که پدر درگذشته او مشترک بود برای من برنامه Electrophone را برای ماه مه ۱۹۲ به من داد
[ترجمه گوگل]مردی که پدر مرحوم من یک مشترک بود برنامه ماهواره ای Electrophone را برای ماه مه 192 فرستاد

3. Most important, subscriber equipment needs to be upgraded only in those homes that are willing to pay for the incremental services.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، تجهیزات مشترک باید فقط در آن خانه هایی که مایل به پرداخت هزینه خدمات افزایشی هستند، ارتقا یابد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، تجهیزات مشترک باید فقط در خانه هایی که مایل به پرداخت هزینه خدمات افزایشی هستند، ارتقا یابد

4. Lower prices should boost its subscriber base.
[ترجمه ترگمان]قیمت پایین باید پایه مشترکین خود را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]قیمت های پایین باید پایگاه مشترک خود را افزایش دهد

5. Actual subscriber behavior has proven otherwise, of course, and the subscriber base has grown rapidly.
[ترجمه ترگمان]البته رفتار مشترک حقیقی در غیر این صورت ثابت شده است و پایگاه مشتری به سرعت رشد کرده است
[ترجمه گوگل]البته، رفتار مشترک ثابت شده است در غیر این صورت، پایگاه داده مشترک به سرعت رشد می کند

6. Plus every new subscriber receives another three free books - a total worth over £80.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این هر مشترک جدید، سه کتاب رایگان دیگر دریافت می کند - یک کل به ارزش بیش از ۸۰ پوند
[ترجمه گوگل]به علاوه هر مشترک جدید سه کتاب دیگر را دریافت می کند - که مجموعا بیش از 80 پوند است

7. To reach their ambitious subscriber goals, the two companies plan markedly different image campaigns.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به اهداف مشترک ambitious، این دو شرکت به طور قابل ملاحظه ای کمپین های تصویر متفاوتی را برنامه ریزی می کنند
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به اهداف بلندپرواز مشترک، این دو شرکت برنامه های تصویری مختلفی را طرح می کنند

8. In a more sophisticated system, a subscriber can control the pulses from the videodisc player via a keyboard in his home.
[ترجمه ترگمان]در یک سیستم پیچیده تر، یک مشتری می تواند نبض بازیکن videodisc را از طریق یک صفحه کلید در خانه اش کنترل کند
[ترجمه گوگل]در سیستم پیچیده تر، یک مشترک می تواند پالس ها را از پخش کننده ویدئویی از طریق یک صفحه کلید در خانه خود کنترل کند

9. Its total subscriber base of 400, 000 compares with 3 million each at Vodafone and Cellnet.
[ترجمه ترگمان]مجموع ۱۳۰ هزار مشترک آن با ۳ میلیون نفر در وودافون و Cellnet مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]پایه مشترک مشترک آن 400، 000 با 3 میلیون در Vodafone و Cellnet مقایسه می شود

10. Orange said its revenue per subscriber averaged 37 pounds per month in 199
[ترجمه ترگمان]آرنج می گوید که درآمد این شرکت در هر ماه به طور متوسط ۳۷ پوند در ماه بوده است
[ترجمه گوگل]نارنجی گفت که درآمد هر یک از مشترکان در سال 199 به طور میانگین 37 پوند در ماه است

11. S., subscriber growth rates are starting to slow.
[ترجمه ترگمان]در جنوب، نرخ های رشد مشترک شروع به کند شدن می کنند
[ترجمه گوگل]S، نرخ رشد مشتری شروع به کند شدن می کند

12. Each subscriber in a star system selects the signals he wants by keying instructions into a control pad.
[ترجمه ترگمان]هر مشترک در یک سیستم ستاره ای سیگنال ها را انتخاب می کند که با وارد کردن دستورالعمل وارد یک پد کنترل، می خواهد
[ترجمه گوگل]هر مشترک در یک سیستم ستاره، سیگنال هایی را که می خواهد با قرار دادن دستورالعمل ها در یک پد کنترل انتخاب کند، انتخاب می کند

13. Subscriber objects describe the server to where the objects are replicated from the syndicator server.
[ترجمه ترگمان]اشیا مشترک سرور را توصیف می کنند که در آن اشیا از سرور syndicator تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]اشیاء مشترک، سرور را به جایی که اشیا از سرور syndicator تکرار می شود، توصیف می کنند

14. ADSL (Asymmetric Digital Subscriber Line) is a broadband access technology capable of delivering large bandwidth over existing copper telephone line infrastructure.
[ترجمه ترگمان]ADSL (خط مشترک دیجیتال نامتقارن)یک فن آوری دسترسی پهن باند است که قادر به ارائه پهنای باند وسیع بر روی زیرساخت خط تلفن مس موجود می باشد
[ترجمه گوگل]ADSL (خط مشترک دیجیتال نامتقارن) یک فن آوری دسترسی به پهنای باند است که قادر به ارائه پهنای باند وسیع از زیرساخت خط تلفن مسی است

15. The line finder hooked the subscriber to a "dial tone" bank to show that it was ready.
[ترجمه ترگمان]یابنده این خط، مشترک را به بانک \"صدا dial\" متصل می کند تا نشان دهد که آماده است
[ترجمه گوگل]یابنده خط مشترک را به یک 'زنگ شماره' متصل کرد تا نشان دهد که آماده است

پیشنهاد کاربران

مشترک تلفن همراه

عضو
مشترک
دنبال کننده

پیرو, طرفدار, دنبال کننده

دنبال کننده

New subscriber :مشترک جدید

digital subscriber line DSL خط دیجیتال مشتری ( خط دیجیتال مشترک خط تلفن )

پذیره نویس [حقوق شرکت ها]

مشترک مورد نظر در حال مکالمه است. لطفاً منتظر بمانید.
. The subscriber is busy now. Please wait

subscriber ( عمومی )
واژه مصوب: مشترک
تعریف: شخص حقیقی یا حقوقی که با پرداخت وجهی از خدمات خاصی استفاده کند


کلمات دیگر: