کلمه جو
صفحه اصلی

pence


جمع واژه ی: penny، صورت جمع کلمه penny

انگلیسی به فارسی

صورت جمع کلمه penny (کوچکترین واحد پول انگلیس و کانادا و نیوزیلند و آمریکا)


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: plural form of penny used when referring to an amount of British currency rather than number of penny coins. One hundred pence is equal to one pound.

- I need to borrow fifty pence.
[ترجمه ترگمان] من باید پنجاه پنس قرض بگیرم
[ترجمه گوگل] من باید پنجاه پنی قرض بگیرم

• pence is a plural form of penny.

جملات نمونه

1. Take care of the pence and the pounds will take care of themselves.
[ترجمه ترگمان]از این پول مراقبت کنید و پوند از خودشان مراقبت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مراقبت از پولیس و پوند مراقبت از خود را

2. There are one hundred pence in a pound.
[ترجمه ترگمان]صد پنس در یک پوند است
[ترجمه گوگل]صد پنی در یک پوند وجود دارد

3. I tipped the taxi driver 50 pence.
[ترجمه ترگمان]به راننده تاکسی ۵۰ پنی انعام دادم
[ترجمه گوگل]من 50 پوند راننده تاکسی را امتحان کردم

4. These cost ten pence a pound.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ برای هر پوند ده پنس بود
[ترجمه گوگل]این هزینه ده پانزر یک پوند است

5. Any more raffle tickets? Twenty-five pence each or five for a pound.
[ترجمه ترگمان]بلیط بخت آزمایی دیگه نداری؟ بیست و پنج پنس برای هر یک یا پنج لیره
[ترجمه گوگل]هر بلیط بیشتر در مورد قرعه کشی؟ بیست و پنج پانک هر یا پنج برای یک پوند

6. These apples are selling at 40 pence a kilo.
[ترجمه ترگمان]این سیب ها به قیمت ۴۰ پنس به هر کیلو می فروشند
[ترجمه گوگل]این سیب ها در 40 پنی کیلوگرم فروش می کنند

7. Could you lend me 50 pence/50p please?
[ترجمه ترگمان]می توانید ۵۰ پنس \/ ۵۰ پنس به من قرض بدهید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید 50 پنی / 50p را بپردازید؟

8. The fruit costs 30 pence per kilo.
[ترجمه ترگمان]این میوه ۳۰ پنس در هر کیلو است
[ترجمه گوگل]میوه هزینه 30 پنی در هر کیلو

9. Electricity is ten pence per unit.
[ترجمه ترگمان]برق هر واحد ده پنس است
[ترجمه گوگل]برق ده پنی در هر واحد است

10. She counted out fifteen pence and passed it to the salesgirl.
[ترجمه ترگمان]پانزده پنس را شمرد و به salesgirl پرداخت
[ترجمه گوگل]او پانزده پنس را شمرد و به فروشنده فروش داد

11. He paid 50 pence for the book.
[ترجمه ترگمان]او ۵۰ پنس برای این کتاب پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]او برای کتاب 50 پوند پرداخت کرد

12. Buses charged a standard fare of about 20 pence per mile.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس ها هزینه استاندارد حدود ۲۰ پنس در هر مایل را داشتند
[ترجمه گوگل]اتوبوس ها یک کرایه استاندارد 20 پانز در هر مایل را پرداخت می کنند

13. A hundred pence makes one pound.
[ترجمه ترگمان]صد کو پک یک پا وند می شود
[ترجمه گوگل]صد پنی یک پوند را می سازد

14. The shares are currently being quoted at 54 pence a share.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سهام این سهام در حال حاضر ۵۴ سنت به ازای هر سهم به فروش می رسد
[ترجمه گوگل]سهام در حال حاضر در 54 پنی به اشتراک گذاشته شده است

15. I had only 20 pence.
[ترجمه ترگمان]من فقط ۲۰ پنس داشتم
[ترجمه گوگل]من تنها 20 پنی داشتم


کلمات دیگر: