کلمه جو
صفحه اصلی

mitten


دستکش یک انگشتی، دستکش بی پنجه، mitt دستکش دارای یک جا برای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست

انگلیسی به فارسی

( mitt ) دستکش دارای یکجا برای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست


کتک زدن


انگلیسی به انگلیسی

• hand covering for use in cold weather with one section for the fingers and one section for the thumb
mittens are gloves which have one section that covers your thumb and another section for all your fingers.

جملات نمونه

1. give (or get) the mitten
(قدیمی - عامیانه) دلدار خود را رد کردن (یا از سوی دلدار خود رد شدن)،ترک معشوق کردن

2. Cotton mittens will prevent the baby from scratching his own face.
[ترجمه ANA] دستکش های پنبه ای مانع این می شود که نوزاد صورتش را بخراشد.
[ترجمه ترگمان]میتنز تو را از دست دادن صورت خودش منع میکنه
[ترجمه گوگل]دستکش های پنبه ای باعث می شود کودک از چهره اش نترسد

3. He had also lost his left mitten.
[ترجمه ترگمان]دست چپش را نیز گم کرده بود
[ترجمه گوگل]او نیز دست چپ خود را از دست داده بود

4. She wore a leather mitten on her left hand while her right was bare.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست راست او برهنه بود، یک دستکش چرمی روی دست چپش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او چرمی را روی دست چپش گذاشته بود در حالیکه سمت راستش لخت بود

5. He checked the humidifier and took his mittens off before locking the greenhouse door.
[ترجمه ترگمان]دستگاه بخور را چک کرد و قبل از اینکه در گلخانه را قفل کند، دستش را بیرون برد
[ترجمه گوگل]او مرطوب کننده را بررسی کرد و قبل از قفل کردن درب گلخانه، دستان خود را برداشت

6. Roland, her damp mittens dangling from the insides of her stained coat sleeves.
[ترجمه ترگمان]میتنز، دستکش های مرطوب که از درون آستین های پیراهنش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]رولاند، دستمالهای مرطوب خود را از داخل ناحیه آستین های کت و شلوار خود آویزان کرد

7. I could almost imagine that he had mittens on ribbons threaded through his sleeves.
[ترجمه ترگمان]تقریبا می توانستم تصور کنم که دستکش را از طریق آستین های پیراهنش نخ کرده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا می توانم تصور کنم که او روی دستبند هایی که از طریق آستین خود رشته دارند دستان خود را می پوشاند

8. I put my hands back in dry mittens and feeling soon returned.
[ترجمه ترگمان]دست هایم را روی دست خشک و خشک گذاشتم و خیلی زود برگشتم
[ترجمه گوگل]من دست های خود را در دست های خیس گذاشتم و خیلی زود احساس بازگشت کرد

9. One red mitten lying lost under a poplar tree.
[ترجمه ترگمان]یک دستکش قرمز که زیر درخت سپیدار گم شده بود
[ترجمه گوگل]یکی از دروغ های دروغ قرمز زیر یک درخت صنوبر را از دست داد

10. Chinese mitten crab, Eriocheir sinensis is an important freshwater products in Chinese aquaculture.
[ترجمه ترگمان]خرچنگ mitten چینی، Eriocheir sinensis، یک ماهی آب شیرین مهم در آبزی پروری چینی است
[ترجمه گوگل]خرچنگ موی چینی، Eriocheir sinensis یک محصول مهم آب شیرین در آبزی پروری چینی است

11. She has given her ex - boyfriend the mitten and married an old man.
[ترجمه ترگمان]اون دوست پسر سابقش رو بهش داده و با یه پیرمرد ازدواج کرده
[ترجمه گوگل]او دوست پسر سابق خود را با دوش گرفت و با یک پیرمرد ازدواج کرد

12. Apron, Oven Mitten, Pot Holder, Napkin, Table Cloth, Tea Towel, Home and Kitchen Textile Products.
[ترجمه ترگمان]محوطه بارگیری، کوره، کوره، کوره، Napkin، میز Cloth، چای چای، خانه و محصولات نساجی
[ترجمه گوگل]Apron، Oven Mitten، Pot Holder، دستمال کاغذی، پارچه روتختی، حوله چای، منسوجات خانگی و آشپزخانه

13. There is a hole in the thumb of his mitten.
[ترجمه ترگمان] یه سوراخ تو شست دستش هست
[ترجمه گوگل]یک سوراخ در انگشت شست او وجود دارد

اصطلاحات

give (or get) the mitten

(قدیمی - عامیانه) دلدار خود را رد کردن (یا از سوی دلدار خود رد شدن)، ترک معشوق کردن


پیشنهاد کاربران

دستکش تهیه شده از موى حیوانات



کلمات دیگر: