کلمه جو
صفحه اصلی

dike


معنی : نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خندق، خاکریز، اب گذر، اب بند
معانی دیگر : (دیوار خاکی یا سدی که برای جلوگیری از سیل یا پیشرفت آب دریا و رودخانه ساخته می شود) آب بند، برغاب، (مجازی) مانع، بازدار، جلوگیر، آب بند سازی کردن، (با بند و دیواره و غیره) سد کردن، (انگلیس - محلی) آبکند، مجرای آب، (انگلیس - محلی) دیواره ی خاکی، خاکریزه، گوره، (اسکاتلند - دیوار کوتاه خاکی یا سنگی) دیواره، مرزبند، مرزنما، چینه، (قدیمی - راه خاکریزی شده که از وسط جای پوشیده از آب رد شود) بلند راه، فراز راه، (زمین شناسی - تخته سنگ های آذرین که بطور عمودی جامد شده اند) صخره دیوار، رجوع شود به: dyke

انگلیسی به فارسی

( dyke =) خاکریز، سد، بند، نهر، آبگذر، مانع


کوهنوردی، بند، سد، خاکریز، اب بند، بند آب، نهر، مانع، خندق، اب گذر


انگلیسی به انگلیسی

• embankment constructed to control water, earthwork, rampart, canal
build a dike; protect with an embankment; drain with a canal or ditch

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بند - دیوار مانع - سیل شکن - پشته - دیواره
[معدن] دایک(سنگ شناسی)
[آب و خاک] گوره، پشته، دیواره، خاکریز

مترادف و متضاد

نهر (اسم)
stream, arroyo, creek, raceway, dyke, dike, slough, graben

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

بند آب (اسم)
bar, dyke, dike

سد (اسم)
dyke, dike, dam, block, obstacle, barrier, wall, sluice, rampart, massif, stank, stoppage

خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

خاکریز (اسم)
levee, dyke, dike, bulwark, fence, moat, weir

اب گذر (اسم)
conduit, dyke, dike, gully, drainpipe, drain, gullet, culvert, gulch

اب بند (اسم)
dyke, dike, dam, waterworks

جملات نمونه

1. the roman legions were a dike against the northern barbarians
قشون های روم سدی بودند در مقابل بربرهای شمالی.

2. A small wooden bridge straddled the dike.
[ترجمه ترگمان]یک پل چوبی کوچک روی خندق قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک پل چوبی کوچک روبروی دوک قرار داشت

3. Soon, we moved, and I walked over a dike.
[ترجمه ترگمان]به زودی، ما حرکت کردیم و من از روی یک نهر رد شدم
[ترجمه گوگل]به زودی، ما حرکت کردیم، و من قدم زدم

4. The dike around the shop complex had broken.
[ترجمه ترگمان]نهر در اطراف مغازه درهم شکسته بود
[ترجمه گوگل]دیوار اطراف مجتمع فروشگاه شکسته شد

5. We gathered around a paddy dike and exchanged greetings and impressions.
[ترجمه ترگمان]دور یک سد paddy جمع شدیم و احوال پرسی و impressions را رد و بدل کردیم
[ترجمه گوگل]ما در اطراف یک قایق سواری جمع شده و تبریک می گوییم و تبریک می گوییم

6. The dike around the shop complex had broken. Water was gushing in.
[ترجمه ترگمان]نهر در اطراف مغازه درهم شکسته بود آب به درون آب سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]دیوار اطراف مجتمع فروشگاه شکسته شد آب خیس شد

7. They have proposed building a temporary dike around the crash site.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کرده اند که یک سد موقت در اطراف محل سقوط ایجاد شود
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کردند که یک جایگاه موقت در اطراف سایت سقوط ایجاد کنند

8. Somehow, I made it to the dike, dove over the dike, and there was my whole squad.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من آن را به سد، کبوتر روی سد راندم، و کل جوخه من آنجا بودند
[ترجمه گوگل]به هر حال، من آن را به dike ساخته شده، کبوتر بر فراز کوه، و کل تیم من بود

9. I skirted the dike district too - or at any rate two big chicks denied me entry to their purple sanctum.
[ترجمه ترگمان]از ناحیه نهر گذشتم و یا به هر حال دو جوجه بزرگ ورود من به sanctum بنفش را رد کردند
[ترجمه گوگل]من همچنین منطقه دایک را به هم زد - یا به هر حال دو جوجه بزرگ من را از ورود به محل زندگی بنفش من رد کردند

10. Canal standardization, cross - strait dike is flat, river water is clear.
[ترجمه ترگمان]استاندارد کانال، سد cross، صاف است، آب رودخانه صاف است
[ترجمه گوگل]استاندارد سازی کانال، کوه صاف و صاف، آب رودخانه روشن است

11. The existence of the undeformed and unmetamorphed Precambrian dike swarms shows that the Precambrian North China Craton had been a rigid plate.
[ترجمه ترگمان]وجود of Precambrian و unmetamorphed dike نشان می دهد که Craton Precambrian شمال چین یک بشقاب صلب و سخت بوده است
[ترجمه گوگل]وجود دگرسان دکور دکورمورف نامنظم و غیرمتمرکز نشان می دهد که Craton North Precambrian North چینی بوده است

12. The riverbed contained by the dike was deep and broad, lined with iron - grey shingle.
[ترجمه ترگمان]رودخانه در کنار رودخانه قرار داشت، عمیق و عریض بود و با سنگ های تیز و خاکستری پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دره رودخانه ای که توسط قائم ساخته شده بود عمیق و گسترده بود، با سیلندر خاکستری خاکستری پوشیده شده بود

13. In addition also some three dike seven bridges another beauty.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، علاوه بر سه پل، هفت پل دیگر زیبایی هم دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برخی از سه دیو هفت پل یکی دیگر از زیبایی است

14. The dike that is protected by Mangrove forest is impregnable!
[ترجمه ترگمان]dike که توسط جنگل Mangrove محافظت می شود، غیرقابل تسخیر است!
[ترجمه گوگل]کوهی که توسط جنگلهای انگره محافظت می شود غیرقابل قبول است!

15. Mother and youngsters on a dike near Kota Bharu, Malaysia, set out to transplant seedlings.
[ترجمه ترگمان]مادر و جوانان در یک سد نزدیک Kota Bharu در مالزی شروع به کاشت نهال کرده اند
[ترجمه گوگل]مادران و جوانان در یک کوه در نزدیکی کوتا بایو، مالزی، به نهال ها پیوند می دهند

The dikes of Holland prevent the sea from flooding the land.

آب‌بندهای هلند ازسیل‌زدگی زمین توسط آب دریا جلوگیری می‌کنند.


The Roman legions were a dike against the northern barbarians.

قشون‌های روم سدی در مقابل بربرهای شمالی بودند.


The city is well diked.

شهر را خوب سدبندی کرده‌اند.


پیشنهاد کاربران

dike ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: آذرین‏تیغه
تعریف: تودۀ نفوذی آذرین و تختِ ناهمساز با لایه‏بندی که همچون تیغه‏ای سنگ های مجاور خود را قطع می‏کند|||متـ . تیغه 3


کلمات دیگر: