کلمه جو
صفحه اصلی

elliptical


بیضی شکل، هاگسان، خایسان، تومی، افتاده، محذوف، مقدر، مستتر، کوتاه

انگلیسی به فارسی

بیضوی


بیضی شکل، هاگسان، خایسان، تومی، وابسته به همانند زنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: elliptic (adj.), elliptically (adv.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or in the form of an ellipse.
مشابه: oval

- The planets move in an elliptical orbit around the sun.
[ترجمه ترگمان] سیاره ها در یک مدار بیضوی در اطراف خورشید حرکت می کنند
[ترجمه گوگل] سیاره ها در یک مدار بیضوی اطراف خورشید حرکت می کنند

(2) تعریف: pertaining to, containing, or characterized by grammatical ellipsis.

(3) تعریف: pertaining to economy of oral or written expression.

(4) تعریف: tending toward or characterized by an economy of expression that creates ambiguity or obscurity, often purposefully.

- In Macbeth, the witches' elliptical utterance, "Fair is foul, and foul is fair," is a puzzling warning about good and evil in the play.
[ترجمه ترگمان] در مکبث، بیانیه elliptical جادوگرها، \"منصفانه است، و پلید است،\" یک هشدار گیج کننده در مورد خوب و بد در نمایش است
[ترجمه گوگل] در مکبث، سخن بیضوی جادوگران، 'نمایشگاه ناقص و ناپسند است منصفانه است' هشدار گیج کننده در مورد خوب و شر در بازی است

• oval, egg-shaped; containing ellipsis
something that is elliptical has an oval shape like a flattened circle.
speech or writing that is elliptical is difficult to understand, or easily misunderstood, because some words have been missed out.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بیضوی
[ریاضیات] مربوط به بیضی

مترادف و متضاد

Synonyms: egg-shaped, ellipsoidal, oblong, ovoid


oval-shaped


جملات نمونه

1. elliptical galaxy
کهکشان بیضوی

2. Kepler published his discovery of the elliptical orbits of planets in 160
[ترجمه ترگمان]کپلر کشف خود از مدارهای بیضوی سیاره ها را در سال ۱۶۰ منتشر کرد
[ترجمه گوگل]کپلر کشف سیاره های بیضوی خود را در سال 160 منتشر کرد

3. His message was written in a deliberately elliptical style.
[ترجمه ترگمان]پیام او به سبک بیضی وار نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]پیام او در سبک عمدی بیضی شکل نوشته شده است

4. The language is often elliptical and ambiguous.
[ترجمه ترگمان]زبان اغلب بیضوی و مبهم است
[ترجمه گوگل]زبان اغلب بیضوی و مبهم است

5. The Earth's path round the sun is elliptical.
[ترجمه ترگمان]مسیر زمین به دور خورشید بیضی است
[ترجمه گوگل]مسیر زمین در اطراف خورشید بیضوی است

6. Kepler first discovered the elliptical orbits of the planets.
[ترجمه ترگمان]کپلر ابتدا مدار بیضوی سیاره ها را کشف کرد
[ترجمه گوگل]کپلر ابتدا مدارهای بیضوی سیارات را کشف کرد

7. The body was supported on three-quarter elliptical springs at the end.
[ترجمه ترگمان]بدنه در انتهای سه چهارم springs بیضی قرار داشت
[ترجمه گوگل]بدن در انتهای چشمه های بیضوی سه چهارم قرار داشت

8. The blade is as long as the petiole, elliptical, and dark green with very dark nerves.
[ترجمه ترگمان]تیغه آن به بلندی the، بیضی و سبز تیره با اعصاب بسیار تاریک است
[ترجمه گوگل]تیغه تا زمانی است که دمبرگ، بیضوی و سبز تیره با اعصاب بسیار تاریک است

9. The orientation of the long axis of an elliptical borehole is displayed when the break-out criteria are satisfied.
[ترجمه ترگمان]جهت گیری محور بلند یک چاله بیضوی در زمانی نمایش داده می شود که معیارهای خروج ارضا می شوند
[ترجمه گوگل]جهت گیری محور طولی گمانه بیضوی وقتی که معیارهای انقباض رضایت داده شود نمایش داده می شود

10. The choice of electricians or estate-agents in the elliptical clause affected the plausibility of its interpretation in the following way.
[ترجمه ترگمان]انتخاب of یا عوامل estate در بند بیضوی تعبیر آن را به روش زیر تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]انتخاب متخصصین برق و یا املاک در بند بیضوی بر احتمال پذیرش تفسیر آن تاکید می کند

11. I gather from the elliptical description that follows that he began to patronize the coffee shop a lot more frequently.
[ترجمه ترگمان]من از توصیف elliptical که به دنبال آن می آید، جمع می شوم که او به طور مرتب از خرید قهوه حمایت می کند
[ترجمه گوگل]من از توصیف بیضوی جمع آوری می کنم که به این ترتیب او شروع به غرق شدن بیشتر قهوه می کند

12. Compared with the lectures, the book is condensed, elliptical and impatient.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با این سخنرانی ها، کتاب فشرده، بیضوی و ناشکیبا است
[ترجمه گوگل]در مقایسه با سخنرانی ها، کتاب چگال، بیضوی و بی تاب است

13. In this cumbersome manner the elliptical orbits of the planets could all be defined within the context of the perfect circle.
[ترجمه ترگمان]در این روش cumbersome مدارهای بیضوی سیارات را می توان در چارچوب دایره کامل تعریف کرد
[ترجمه گوگل]به این شیوه ای غمانگیز، مدارهای بیضوی سیارات می توانند در متن دایره کامل تعریف شوند

14. For example, consider a spacecraft flying in an elliptical orbit and burning its engines at the moment it reaches perigee.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک سفینه فضایی را در یک مدار بیضوی در نظر بگیرید و موتور آن را در لحظه ای که به perigee می رسد در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، فضاپیما را در یک مدار بیضوی پرواز کنید و موتورهای خود را در حال سوختن بگذارید

پیشنهاد کاربران

دستگاه ورزشی پله نوردی

مبهم

حذف به قرینه ( در دستور زبان ) - همانندزنی

elliptical ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: حذفی
تعریف: دارای عنصری حذف شده

● بیضی شکل
● نوشته یا سخنرانی که فهم آن سخت است ( با منظور )


کلمات دیگر: