1. a fish fillet
فیله ی ماهی
2. I ordered a fine fillet of salmon.
[ترجمه رضا] من سفارش فیله ماهی با کیفیت دادم.
[ترجمه ترگمان]دستور داد یک فیله ماهی قزل آلا به من داده شود
[ترجمه گوگل]من دستور دادم فیله خوب ماهی قزل آلا
3. Don't be afraid to ask your fishmonger to fillet flat fish.
[ترجمه ترگمان]از ماهی فروش به ماهی پهن فیل نترس
[ترجمه گوگل]نگران نباشید از fishmonger خود بخواهید ماهی ماهی تخت را برگرداند
4. I put a forkful of fillet steak in my mouth.
[ترجمه ترگمان]چنگال یک تکه گوشت خشک شده را در دهانم گذاشتم
[ترجمه گوگل]من یک فنجان فنجان استیک در دهانم گذاشتم
5. Repeat the entire process for the second fillet of trout.
[ترجمه ترگمان]کل فرآیند را برای یک نیمه دوم ماهی قزل آلا تکرار کنید
[ترجمه گوگل]کل پروسه را برای فیله دوم ماهی قزل آلا تکرار کنید
6. A quality product - fillet steak not offal!
[ترجمه ترگمان]یک محصول با کیفیت - یک استیک گوشت، که از گوشت خوک باقی نمانده است!
[ترجمه گوگل]یک محصول با کیفیت - فیت استیک بدون عسل!
7. The roast fillet of lamb with herb crust to follow is a classic dish, presented by Clayton with great finesse.
[ترجمه ترگمان]کباب گوشت بره با پوسته گیاهی به دنبال آن یک غذای کلاسیک است که توسط کلی تون با دقت فراوان ارایه شده است
[ترجمه گوگل]فیله کبابی بره با پوسته گیاهی به دنبال یک ظرف کلاسیک است که توسط کلیتون با ظرافت عالی ارائه شده است
8. With talk of sweetbreads and liver and fillet she captivated him - I couldn't quite see how she did it.
[ترجمه ترگمان]با حرف زدن درباره sweetbreads و کبد و fillet او را شیفته خود کرده بود - نمی توانستم بفهمم چطور این کار را کرده
[ترجمه گوگل]با صحبت از شیرینی های شیرین و کبد و فیله او او را جذب - من نمی توانستم کاملا ببینید که چگونه او آن را انجام داد
9. A mild whitefish fillet can be substituted for the tuna pictured here.
[ترجمه ترگمان]یک ماهیچه whitefish ملایم می تواند جایگزین ماهی تن ماهی که در اینجا دیده می شود جایگزین شود
[ترجمه گوگل]فیله سفید سفید ماهیانه می تواند جایگزین تون شده در اینجا باشد
10. Salmon is a relatively easy fish to fillet.
[ترجمه ترگمان]ماهی قزل آلا یک ماهی نسبتا ساده است
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا یک ماهی نسبتا آسان به فیله است
11. It took him another ten minutes to fillet them for our supper.
[ترجمه ترگمان]ده دقیقه طول کشید تا آن ها را برای شام آماده کنند
[ترجمه گوگل]ده دقیقه دیگر او را برای شام ماجرا گذاشت
12. Cut the fillet in half if necessary to fit the steaming plate.
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد با آن ظرف بخار که بخار از آن بخار بلند می شود، از آن جدا شویم
[ترجمه گوگل]اگر لازم باشد، آن را به پانل بخار برش دهید
13. He then slices open the fillet to add a langoustine mousse.
[ترجمه ترگمان]سپس slices را باز می کند تا یک langoustine langoustine را به آن اضافه کند
[ترجمه گوگل]او سپس فیله را باز می کند تا موز لنگوستین را اضافه کند
14. Above: fillet of turbot on spinach with chive and spiced sauces.
[ترجمه ترگمان]بالا: fillet of بر روی اسفناج با سس های سالاد و چاشنی دار
[ترجمه گوگل]بالا: فلفل هندی در اسفناج با سس گوجه فرنگی و ادویه جات ترشی جات