کلمه جو
صفحه اصلی

flagman


معنی : راهنما
معانی دیگر : کسی که کارش مخابره با پرچم یا مشعل است، پرچم باز، پرچم دار

انگلیسی به فارسی

پرچم‌دار، راهنما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: flagmen
• : تعریف: one who signals with a flag or light, as on a railroad.

• flag-bearer, one who carries a flag; one who signals with flags or lights

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پرچمدار

مترادف و متضاد

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

جملات نمونه

1. A flagman was stationed at the road crossing.
[ترجمه ترگمان]یکی از flagman در تقاطع جاده مستقر شده بود
[ترجمه گوگل]پرچمدار در جاده عبور کرد

2. As a flagman, he played an active role in correcting early Qing's poetic ways and bringing poetry creation back to the realism tradition.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک flagman، نقش فعالی در اصلاح روش های early کینگ ایفا کرد و خلق شعر را به سنت رئالیسم بازگرداند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پرچمدار، او نقش مهمی در اصلاح شیوه های شاعرانه اولیه چینگ و ایجاد شعر به سنت واقع گرایانه ایفا کرد

3. Manage " flagman sports " the merchant of net inn also by punishment arrest.
[ترجمه ترگمان]مدیریت \"ورزش های flagman\" را نیز با دستگیری مجازات مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]همچنین با بازداشت مجاز، 'تجارت عالیرتبه' را مدیریت کنید

4. Rascal Cai is acknowledged flagman of network literature, his position in the network literature field is very important.
[ترجمه ترگمان]کای کوز به عنوان بخشی از ادبیات شبکه شناخته می شود، موقعیت او در حوزه ادبیات شبکه بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]Rascal Cai علامت دار ادبیات شبکه است، موقعیت او در زمینه ادبیات شبکه بسیار مهم است

5. "How long's this gonna take?" I asked the flagman.
[ترجمه ترگمان]چقدر طول میکشه؟ از \"flagman\" پرسیدم
[ترجمه گوگل]این چه مدت طول می کشد؟ از پرچمدار پرسیدم

6. Einstein, is the greatest natural science of 20 centuries house, the flagman of the physics revolution.
[ترجمه ترگمان]انیشتین، بزرگ ترین علوم طبیعی در ۲۰ قرن، the انقلاب فیزیک است
[ترجمه گوگل]اینشتین، بزرگترین علم طبیعی 20 قرن خانه، پرچمدار انقلاب فیزیک است

7. Deng Hanyi, an outstanding publisher and poet in the early Qing Dynasty, writes lots of excellent poems, and he is also a flagman in the course of constituting the early Qing poetics.
[ترجمه ترگمان]دنگ Hanyi، یکی از ناشران برجسته و شاعر در دودمان Qing، بسیاری از اشعار عالی را می نویسد، و او همچنین یک flagman در دوره of the است
[ترجمه گوگل]دنگ هانی، ناشر و شاعر برجسته در سلسله ی اولیه ی چینگ، بسیاری از اشعار عالی را می نویسد، و همچنین در پی ساخت پوئیت های ابتدایی چینگ است

8. The four ships are surrounded by the hospital ship Irtysh and flagman of the Pacific Fleet, Varyag cruiser.
[ترجمه ترگمان]این چهار کشتی توسط کشتی بیمارستان ایرتیش و flagman ناوگان اقیانوس آرام، cruiser Varyag احاطه شده اند
[ترجمه گوگل]این چهار کشتی توسط بیمارستان Irtysh و پرچم ناوگان اقیانوس آرام، کشتی Varyag احاطه شده است

9. Besides, Varyag is just a beautiful ship and a real flagman of the Fleet.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، Varyag فقط یک کشتی زیبا و یک نیروی دریایی واقعی است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Varyag فقط یک کشتی زیبا و یک پرچمدار واقعی ناوگان است


کلمات دیگر: