کلمه جو
صفحه اصلی

fissured


شکاف، چاک، شقاق، گودی، شکافتن

انگلیسی به فارسی

شکسته


انگلیسی به انگلیسی

• cracked, cleft; split; grooved; divided, separated

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ترکدار - شکافدار
[زمین شناسی] ترک دار، شکاف دار

جملات نمونه

1. earthquakes deeply fissured the earth
زلزله زمین را دارای شکاف های ژرف کرد.

پیشنهاد کاربران

fissured ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شکافه‏دار
تعریف: ویژگی سنگی که شکافه‏های فراوانی دارد


کلمات دیگر: