کلمه جو
صفحه اصلی

fireplace


معنی : بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه
معانی دیگر : شومینه، بخاری دیواری، منقل

انگلیسی به فارسی

اجاق، اتشگاه، کانون، بخاری، منقل


بخاری، اجاق، اتشگاه، کانون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an indoor recess in a chimney, in which fires can be made; hearth.
مشابه: grate

(2) تعریف: an outdoor structure for building and containing fires.

• section of a chimney which opens into a room in which a fire can be lit; outdoor structure in which a fire can be lit
a fireplace is a space in the wall of a room, usually opening into a chimney, that is used as a place to light a fire in.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بخاری دیواری - اجاق

مترادف و متضاد

بخاری (اسم)
chimney, heater, stove, fireplace, oven, cooker

کانون (اسم)
focus, club, fireplace

اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln

اتشگاه (اسم)
fireplace

hearth for burning wood


Synonyms: bed of coals, blaze, chimney, fireside, furnace, grate, hearthside, hob, ingle, inglenook, ingleside, settle, stove


جملات نمونه

1. a fireplace crane for holding a kettle
بازویی (فلزی) شومینه برای نگه داشتن کتری (روی آتش)

2. take the fireplace ashes out!
خاکستر بخاری را ببر بیرون !

3. wood for the fireplace
هیزم برای شومینه

4. the wood crackled in the fireplace
هیزم در بخاری ترق تروق می کرد.

5. to split logs for the fireplace
برای بخاری هیزم شکستن

6. he took a brand from the fireplace and threw it at the burglar
یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.

7. i put another log in the fireplace
یک کنده ی دیگر در بخاری گذاشتم.

8. a handsome ceramic plaque hung over the fireplace
یک صفحه ی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.

9. crumpled paper makes good kindling for the fireplace
کاغذ مچاله شده آتشزنه ی خوبی برای بخاری است.

10. the thief came through the shaft of the fireplace
دزد از دودکش شومینه پایین آمد.

11. the room was cold so i stoked the fire in the fireplace
اتاق سرد بود بنابراین آتش بخاری را افروخته تر کردم.

12. A huge fire was blazing in the fireplace.
[ترجمه ترگمان]آتش بزرگی در بخاری دیواری زبانه می کشید
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در شومینه سقوط کرد

13. A log fire crackled in the fireplace.
[ترجمه ترگمان]بخاری دیواری زبانه کشید
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در شومینه ترک کرد

14. A fire was burning brightly in the fireplace.
[ترجمه آرسام] آتشی به شدت در شومینه می سوخت.
[ترجمه ترگمان]آتشی در بخاری روشن بود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در شومینه به شدت سوخته بود

15. To the right of the fireplace are various framed certificates.
[ترجمه ترگمان]در سمت راست بخاری، گواهی نامه های مختلف قاب وجود دارد
[ترجمه گوگل]در سمت راست شومینه گواهینامه های مختلف قاب

16. Sparks from the fireplace could easily set the curtains on fire .
[ترجمه ترگمان]Sparks از شومینه به راحتی پرده ها را روشن می کرد
[ترجمه گوگل]جرقه از شومینه به راحتی می تواند پرده را در آتش بگذارد

17. That stuffed pike above the fireplace is Pat's trophy from a fishing holiday in Scotland.
[ترجمه ترگمان]آن نیزه ای که بالای شومینه بود نشان پیروزی پت از یک تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است
[ترجمه گوگل]این قوچ پر از بالای شومینه جایزه پت از تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است

پیشنهاد کاربران

The place in a room where you light a fire

شومینه

شومینه
بخاری
در لغت به معنای جایی برای روشن کردن آتش

آتش دان ، شومینه

آتش دان ، شومینه ، بخاری، کانون، اجاق، درلغات زبان فارسی به معنایی جایی برای روشن کردن آتش ، آتشگاه


تلفظ : فایِرپِلیسِ

اجاق دیواری

Special place on the wall you can make a fire


کلمات دیگر: