کلمه جو
صفحه اصلی

fink


معنی : خبرچین، اعتصاب شکن، جاسوسی کردن
معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) خبر چین، خبر کش، جاسوس، (کارگری که با رفتن سر کار اعتصاب همکاران خود را می شکند) اعتصاب شکن، آدم پست فطرت، آدم رذل، (خودمانی - با: on) جاسوسی کردن، لو دادن، اسرار همکاران و غیره را (به پلیس و غیره) گزارش دادن

انگلیسی به فارسی

خبرچین، اعتصاب‌شکن، جاسوسی کردن


فینک، خبرچین، اعتصاب شکن، جاسوسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• strike breaker (slang); industrial spy; informer, tale-bearer; failure
break a strike (slang); act as an industrial spy; inform; fail
a fink is someone who tells the authorities that a person they know has done something illegal or wrong; used in informal american english, showing disapproval.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] فینک

مترادف و متضاد

خبرچین (اسم)
informer, gossiper, fink, newsmonger

اعتصاب شکن (اسم)
fink

جاسوسی کردن (فعل)
spy, stag, espy, fink, nark, pickeer

informer


Synonyms: canary, narc, nark, rat, scab, snake, snitch, squealer, stoolie, stool pigeon, tattletale, tipster, weasel, whistle-blower


جملات نمونه

1. fink out
(خودمانی) 1- عدول کردن،زیر حرف خود زدن،جا زدن از زیر معامله (و غیره) در رفتن 2- شکست خوردن،ناموفق بودن

2. Kelly's such a fink - she told Mom I was smoking again.
[ترجمه ترگمان]کلی … به مامان گفته بود که من دوباره سیگار می کشم
[ترجمه گوگل]کلی چنین فینک بود - او به مامان گفت دوباره سیگار کشیدم

3. Fink is not the only writer portrayed in the film.
[ترجمه ترگمان]وی تنها نویسنده ای نیست که در این فیلم به تصویر کشیده شده است
[ترجمه گوگل]فینک تنها نویسنده ای نیست که در فیلم نشان داده شده است

4. Mind you though, I fink it was the pipe what did it.
[ترجمه ترگمان]به نظر شما، من می دانم که این پیپ است که این کار را انجام داده است
[ترجمه گوگل]هرچند فکر میکنم، من فینک آن لوله بود که آن را انجام داد

5. When you actually stop and fink about what you just said, you say oh no, I slipped back into Patois.
[ترجمه ترگمان]وقتی که در واقع در مورد چیزی که گفتید توقف کنید، گفتید که اوه، نه، من دوباره به patois برگشتم
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما در واقع آنچه را که فقط گفتید متوقف می شوید و می گویید، می گویید، آه نه، من به پاتوسی برگشتم

6. Fink writes with eloquence about the appeal of the Jewish faith for her.
[ترجمه ترگمان]فینک با فصاحت در مورد درخواست یهودیان برای او می نویسد
[ترجمه گوگل]فینک با فصاحت در مورد تقاضای ایمان یهودیان برای او می نویسد

7. I fink they've got rid o' that chaff-cutter.
[ترجمه ترگمان]می دونستم که از شر اون that - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که این کف برف را ریخته اند

8. Besides, I fink they do a good job.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، من می دونم که کار خوبی انجام می دن
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، من می گویم آنها کار خوب انجام می دهند

9. Fink, not surprisingly, gets writer's block and at some stage the film becomes his fevered imaginings.
[ترجمه ترگمان]وی می گوید، وی به طرز شگفت انگیزی بلوک نویسنده را دریافت می کند و در برخی از مراحل این فیلم، تخیلات تب آلود او می شود
[ترجمه گوگل]فینک، جای تعجب نیست، بلوک نویسنده می شود و در بعضی از مراحل فیلم به نظر می رسد که می شود

10. Turturro plays the eponymous Fink, an avantgarde New York playwright who accepts a lucrative Hollywood contract.
[ترجمه ترگمان]Turturro به نام Fink Fink، یک نمایشنامه نویس نیویورکی در نیویورک که قرارداد پر سود هالیوود را می پذیرد، بازی می کند
[ترجمه گوگل]Turturro نام مستعار Fink، نمایشنامه نویس avantgarde نیویورک است که قراردادی سودآور هالیوود را می پذیرد

11. Don't be a rat fink, Jack.
[ترجمه ترگمان] \"احمق نباش،\" جک
[ترجمه گوگل]نباشید، موش فینک، جک

12. Mac OS X users may want to try Fink, which installs a rich UNIX environment under the new Mac OS X.
[ترجمه ترگمان]کاربران Mac OS X ممکن است بخواهند Fink را امتحان کنند که یک محیط UNIX غنی را تحت سیستم عامل جدید Mac OS X نصب می کند
[ترجمه گوگل]کاربران Mac OS X ممکن است بخواهند Fink را امتحان کنند، که محیطی غنی از UNIX را تحت Mac OS X جدید نصب می کند

13. He is a fink . He has copped out.
[ترجمه ترگمان] اون یه جاسوس - ه اون داره تو رو از دست میده
[ترجمه گوگل]او فینک است او خارج شده است

14. If I find the fink who informed on me, he will be punished.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی را پیدا کنم که به من اطلاع داده باشد، مجازات خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر فینک را پیدا کنم که به من اطلاع داده شود مجازات خواهد شد

15. If you fink the agreement satisfactory, we can sign it in the same afternoon.
[ترجمه ترگمان]اگر توافق را راضی کنید، ما می توانیم آن را در همان بعدازظهر امضا کنیم
[ترجمه گوگل]اگر موافقت نامه را رضایت بخشی، ما می توانیم آن را در همان بعد از ظهر امضا کنیم

اصطلاحات

fink out

(عامیانه) 1- عدول کردن، زیر حرف خود زدن، جا زدن از زیر معامله (و غیره) در رفتن 2- شکست خوردن، ناموفق بودن


پیشنهاد کاربران

شخص زیرآب زن و یا نفرت انگیز


کلمات دیگر: