کلمه جو
صفحه اصلی

flaky


معنی : پوسته پوسته، ورقه ورقه، برفکی، ورقه شونده، فلسی
معانی دیگر : لایه لایه، پوستک دار، دانه دانه (مثل دانه های برف یا شوره ی سر)، فلس فلس، دانه دانه شونده، پوسته پوسته شونده

انگلیسی به فارسی

پوسته‌پوسته، ورقه‌ورقه، ورقه‌شونده، فلسی، برفکی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: flakier, flakiest
مشتقات: flakily (adv.), flakiness (n.)
(1) تعریف: consisting of or like flakes.

- a flaky pie crust
[ترجمه ترگمان] یک تکه نان مربایی
[ترجمه گوگل] پوسته پوسته پوسته پوسته شده

(2) تعریف: coming off in flakes.

(3) تعریف: eccentric or odd in behavior; screwy.
صفت ( adjective )
• : تعریف: (slang) eccentric; erratic; odd.

• resembling flakes; consisting of flakes; eccentric, odd, strange (about a person)
something that is flaky breaks easily into flakes or tends to come off in flakes.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پولکی - فلسی

مترادف و متضاد

پوسته پوسته (صفت)
leprose, flaky, scabrous, shelly

ورقه ورقه (صفت)
laminate, flaky, sheeted

برفکی (صفت)
flaky

ورقه شونده (صفت)
flaky

فلسی (صفت)
squamous, flaky

eccentric


Synonyms: birdy, crazy, goofy, half-cracked, haywire, nutty, odd, peculiar, queer, screwy, unconventional, wacky


جملات نمونه

1. Carrie's pretty flaky but she's fun to be with.
[ترجمه ترگمان]کری حالش خوب است، اما خوش است با او باشد
[ترجمه گوگل]کری بسیار لاغر است اما او سرگرم کننده است با

2. My second attempt at making flaky pastry was a bit more successful.
[ترجمه ترگمان]دومین تلاش من در درست کردن شیرینی flaky کمی موفق تر بود
[ترجمه گوگل]تلاش دوم من برای ساخت شیرینی های نازک، کمی بیشتر موفق بود

3. He plays a flaky tourist visiting Europe.
[ترجمه ترگمان]او یک توریست flaky را بازی می کند که از اروپا دیدن می کند
[ترجمه گوگل]او یک توریست لاغر به اروپا سفر می کند

4. The central character of the play is a flaky neurotic.
[ترجمه ترگمان]شخصیت مرکزی نمایش خیلی عصبی است
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی این بازی یک روانشناسی پوسیده است

5. This will be my second attempt to make flaky pastry.
[ترجمه ترگمان]این دومین تلاش من خواهد بود که شیرینی flaky درست کنم
[ترجمه گوگل]این دومین تلاش من برای ساخت شیرینی پوسته است

6. If I told you she was a little flaky, you wouldn't be getting the half of it.
[ترجمه ترگمان]اگه بهت می گفتم که اون یه کم flaky، تو نصف این کار رو نمی کنی
[ترجمه گوگل]اگر به شما گفتم که کمی پوسته پوسته شده است، شما نیمی از آن را نخواهید گرفت

7. Yes, it's all a bit flaky at this stage.
[ترجمه ترگمان]بله، این در این مرحله کمی ورقه ورقه است
[ترجمه گوگل]بله، در این مرحله همه چیز کمی پوشیده شده است

8. The front-door was-covered with flaky green paint and there was no keyhole.
[ترجمه ترگمان]در جلویی با رنگ سبز رنگ پوشیده شده بود و هیچ سوراخ کلیدی نبود
[ترجمه گوگل]جلوی درب با رنگ سبز پوشیده شده پوشیده شده بود و هیچ سوراخ مهیب نبود

9. He stared with wonder at the dozen flaky homemade biscuits poised on the bed of fresh crabmeat and fragrant sauce.
[ترجمه ترگمان]او با شگفتی به دوازده بیسکوییت خانگی که روی تخت خواب میوه تازه و سس معطر نشسته بود خیره شد
[ترجمه گوگل]او با تعجب در دوازده بیسکویت خانگی خانگی پوسته پوشیده شده بر روی بستر تازه سبزیجات و سس معطر خیره شد

10. My flaky judgments were modest by comparison-but numerous enough to keep me hopeful of regaining the dunce cap this year.
[ترجمه ترگمان]قضاوت flaky در مقایسه با آن ها نسبتا ساده بود، اما به اندازه ای زیاد بود که بتوانم آن کلاه dunce را در سال جاری به دست بیاورم
[ترجمه گوگل]قضاوت های انعطاف پذیر من نسبت به مقیاس متوسط ​​بود، اما به اندازه کافی به اندازه کافی برای حفظ من امیدوار بودم که این کت و شلوار را از دست بدهم

11. It dries flaky in the cool air of the cab.
[ترجمه ترگمان]در هوای سرد تاکسی خشک می شود
[ترجمه گوگل]آن را در هوای خنک کابین شسته و رفته می کند

12. Nevertheless, in I978 on Wall Street it was flaky to think that home mortgages could be big business.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در وال استریت در وال استریت it بود فکر کند که وام های مسکن می تواند کسب وکار بزرگی باشد
[ترجمه گوگل]با این وجود، در سال 999 در وال استریت، پوسته پوسته بود که فکر می کردم که وام های خانه می تواند کسب و کار بزرگی باشد

13. However, dry flaky skin on the scalp is often wrongly diagnosed as dandruff.
[ترجمه ترگمان]اما پوست flaky خشک روی پوست سر اغلب به اشتباه به عنوان شوره سر تشخیص داده می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، پوست پوسته پوسته پوسته شدن پوست سر اغلب اشتباه به عنوان شوره سر تشخیص داده می شود

14. On a par with Mom's, the flaky pie goes down smoothly.
[ترجمه ترگمان]در یک ردیف جلو مامان، پای دیگرش به نرمی پایین می رود
[ترجمه گوگل]با توجه به مامان، پیت لاغر می رود هموار

پیشنهاد کاربران

دیوانه

عجیب وغریب

نامعقول

غیرمنطقی

بی سروته

an unreliable person

اتکاء ناپذیر: در شاخه آزمون نرم افزار به آزمون هایی گفته می شود که روی یک کد و در پیکربندی یکسان می تواند اجرای موفق یا ناموفق داشته باشد؛ یعنی آزمون هایی که گاهی اجرای موفق و گاهی ناموفق دارند. چون رفتار این آزمون ها مستقیماً به کد مربوط نمی شود، اشکال زدایی آن ها نیز می تواند خیلی دشوار باشد.

غیر قابل اعتماد یا باور

غیرقابل اعتماد

شخصی غیرعادی و حواس پرت و غیر قابل اتکا و. . .
که روابط عمومی ضعیف و عملکرد نه چندان خوبی
در اجتماع دارد.

1 - پوسته پوسته ، لایه لایه ، ورقه ورقه
flaky skin
flaky pastry

2 - عجیب، خل و چل
flaky people


کلمات دیگر: