کلمه جو
صفحه اصلی

deterioration


معنی : زوال، بدتر شدن
معانی دیگر : زوال، بدتر شدن

انگلیسی به فارسی

زوال، بدتر شدن، خراب‌شدگی، پسرفت


زوال، بدتر شدن


انگلیسی به انگلیسی

• decline, downfall; worsening

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تخریب - خرابی - زوال - فرسودگی
[پلیمر] فساد، زوال

مترادف و متضاد

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

بدتر شدن (اسم)
deterioration

decay, degeneration


Synonyms: abasement, adulteration, atrophy, corrosion, crumbling, debasement, decadence, decaying, declension, declination, decline, decomposition, degradation, degringolade, depreciation, descent, devaluation, dilapidation, disintegration, dislocation, disrepair, downfall, downgrade, downturn, drop, fall, lapse, lessening, perversion, retrogression, rotting, ruin, slump, spoiling, vitiation, worsening


Antonyms: betterment, building, construction, development, improvement


جملات نمونه

1. a deterioration of the weather conditions
بدتر شدن وضع آب و هوا

2. Mental and physical deterioration both occur naturally with age.
[ترجمه ترگمان]زوال ذهنی و فیزیکی هر دو به طور طبیعی با سن و سال رخ می دهند
[ترجمه گوگل]هر دو بیماری روانی و فیزیکی هر دو به طور طبیعی با سن رخ می دهند

3. There has been a serious deterioration in her mental condition.
[ترجمه ترگمان]در وضعیت ذهنی او یک زوال جدی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]وضعیت روحی او به شدت بدتر شده است

4. The car's bodywork was already showing signs of deterioration.
[ترجمه ترگمان]ماشین bodywork در حال حاضر نشانه هایی از وخامت را نشان می داد
[ترجمه گوگل]بدنه خودرو در حال حاضر نشانه هایی از بدتر شدن را نشان می دهد

5. We've seen a continuing deterioration in relations between the two countries.
[ترجمه ترگمان]ما شاهد کاهش مستمر روابط بین دو کشور بوده ایم
[ترجمه گوگل]ما شاهد رو به وخامت روابط میان دو کشور هستیم

6. The stress led to a gradual deterioration in her health.
[ترجمه ترگمان]استرس منجر به زوال تدریجی سلامت او شد
[ترجمه گوگل]استرس منجر به وخیم شدن تدریجی در سلامتی او شد

7. His deterioration through Alzheimer's Disease with its abundant frustrations had long been for him a physical and mental martyrdom.
[ترجمه ترگمان]زوال او از بیماری آلزایمر با frustrations فراوان برای او یک شهادت جسمی و روحی بود
[ترجمه گوگل]بدتر شدن او از طریق بیماری آلزایمر با سرخوردگی های فراوان او به مدت چند ساله شهادت جسمی و روحی او بوده است

8. The deterioration in the domestic country's terms of trade is the essence of trade diversion.
[ترجمه ترگمان]وخامت اوضاع داخلی کشور ماهیت انحراف تجارت است
[ترجمه گوگل]بدتر شدن شرایط تجارت داخلی کشور، ماهیت انحراف تجاری است

9. There's no deterioration in intelligence or anything like that, the intelligence is there.
[ترجمه ترگمان]هوش و هوش هم در آن وجود ندارد، هوش هم وجود دارد
[ترجمه گوگل]هیچ زحمتی در اطلاعات و یا هر چیز دیگری وجود ندارد، اطلاعات وجود دارد

10. The chronic phase shows progressive deterioration in emotional stability so that relationships become progressively damaged.
[ترجمه ترگمان]این مرحله مزمن، زوال تدریجی در ثبات عاطفی را نشان می دهد به طوری که روابط به تدریج آسیب می بیند
[ترجمه گوگل]فاز مزمن ضعف پیشرونده در ثبات احساسی را نشان می دهد به طوری که روابط به طور مداوم آسیب دیده است

11. Unless this is noticed quickly, rapid deterioration of water conditions can occur.
[ترجمه ترگمان]اگر این امر به سرعت مورد توجه قرار نگیرد، زوال سریع شرایط آب می تواند رخ دهد
[ترجمه گوگل]به استثنای مواردی که به سرعت مورد توجه قرار می گیرند، می تواند وضعیت سریع آب را از بین ببرد

12. Its presence suggests gradual deterioration of one of the reagents or instrument components. 60.
[ترجمه ترگمان]حضور آن نشان دهنده زوال تدریجی یکی از the یا اجزای ابزار است ۶۰
[ترجمه گوگل]حضور آن نشان دهنده وخامت تدریجی یکی از واکنشگرها یا اجزای سازنده است 60

13. We showed that enalapril prevented such deterioration in normotensive diabetics with microalbuminuria compared with placebo.
[ترجمه ترگمان]ما نشان دادیم که enalapril در بیماران دیابتی normotensive با microalbuminuria در مقایسه با دارونما مواجه شده بود
[ترجمه گوگل]ما نشان دادیم که انالاپریل از این نوع وخامت در افراد مبتلا به دیابت نوع دو با میکروآلبومینوری جلوگیری می کند در مقایسه با دارونما

14. If ozone deterioration persisted, they warned, solar ultraviolet radiation would flood Earth.
[ترجمه ترگمان]اگر تخریب لایه اوزون ادامه داشته باشد، آن ها هشدار دادند که اشعه ماورا بنفش خورشید زمین را آلوده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر زنگ زدگی اوزون ادامه یافت، آنها هشدار دادند که تابش اشعه ماوراء بنفش خورشید، زمین را سیل می کند

دانشنامه عمومی

تخریب، زوال، بدتر شدن


پیشنهاد کاربران

خراب شدن

نقصان، افت، انحطاط، افول

تخریب

تباهی
فساد

زوال

وخامت

بدتر شدن ، که طی یک پروسه ای صورت پذیرد

مخرب

Radiation nearly always degrades the materials exposed to it, hastening their deterioration and requiring replacement of key components in high - radiation environments such as nuclear reactors.

پس رفت

یه اسمه که فعلش، deteriorate هست که در کل 2 تا معنا داره:
1_ to become worse:
پس معنی اول deterioration میشه: اضمحلال، افول، فساد، خرابی، ویرانی، انهدام، نابودی، نیستی، آشفتگی، پریشانی، انحطاط، انحلال، انقراض، انهدام، فروپاشی، ویرانی

2. �deteriorate into something to develop into a bad or worse situation:
معنی دوم deterioration هم میشه: تبدیل شدن به چیزی که به یه وضعیت بد یا بدتر منجر میشه؛ مثل اضمحلال، افول تدریجی و فرسایش خاک هم میتونه مدنظر باشه.


برافتادن تدریجی

break - up
breakdown
تخریب
خرابی
از کار اقتادن
فروپاشی - فرو ریزی
اختلال

weakening
تضعیف


Others maintain that there is a significant deterioration in quality in his post - war work
Oxford Dictionary@


کلمات دیگر: