کلمه جو
صفحه اصلی

househusband


کدمرد، شوهر خانه دار (شوهری که خانه می ماند و آشپزی و بچه داری می کند)

انگلیسی به فارسی

کدمرد، شوهر خانهدار (شوهری که خانه میماند و آشپزی و بچهداری می‌کند )


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a married man whose primary occupation is managing the cooking, cleaning, and other necessary duties of his family's household.

• man who takes care of household affairs due to the fact that his wife works

جملات نمونه

1. Next to him, with a similar shopping list, is Tiin, a house-husband shopping for his family.
[ترجمه ترگمان]در کنار او، با یک لیست خرید مشابه، Tiin، یک خرید خانگی برای خانواده اش است
[ترجمه گوگل]در کنار او، با یک لیست خرید مشابه، Tiin، یک خانه شوهر برای خانواده اش است

2. This modern shift in gender roles is beginning to transform the "man of the house" into a "househusband.
[ترجمه ترگمان]این تغییر جدید در نقش های جنسیتی شروع به تبدیل \"مرد خانه\" به \"househusband\" می کند
[ترجمه گوگل]این تغییر مدرن در نقش های جنسیت شروع به تبدیل 'مرد خانه' به 'خانه دار' می کند

3. Househusband, like housewife, manages the household as main occupation.
[ترجمه ترگمان]househusband مانند خانه داری، خانواده را به عنوان شغل اصلی اداره می کند
[ترجمه گوگل]Househusband، مانند خانه دار، خانواده را به عنوان شغل اصلی مدیریت می کند

4. Househusband, like housewife the household as main occupation.
[ترجمه ترگمان]househusband، مانند خانه داری، خانه را به عنوان شغل اصلی تلقی می کنند
[ترجمه گوگل]Househusband، مانند خانه دار خانوار به عنوان شغل اصلی

5. This extension of my diligence as a househusband has earned me "a big gold star, " as Julie puts it.
[ترجمه ترگمان]این تمدید تلاش من به عنوان یک househusband برای من یک ستاره بزرگ طلا به ارمغان آورده است، همانطور که جولی ان را می گذارد
[ترجمه گوگل]این جلب نظر من به عنوان یک خانه دار، من را 'یک ستاره بزرگ طلایی' به دست آورده است

6. Teacher : Is your father a househusband?
[ترجمه ترگمان]پدرت a؟
[ترجمه گوگل]معلم: آیا پدرت یک خانه دار است؟

7. Is your father a househusband?
[ترجمه ترگمان]پدرت a؟
[ترجمه گوگل]آیا پدرت یک خانه دار است؟

8. My daddy is a househusband.
[ترجمه ترگمان] بابای من یه \"househusband\" - ه
[ترجمه گوگل]پدر من یک خانه دار است

9. Molly : In your dreams. There is no way I am making you my househusband. I'm still waiting for Brad.
[ترجمه ترگمان] توی رویاهات هیچ راهی نداره که من برات househusband درست کنم من هنوز منتظر به راد هستم
[ترجمه گوگل]مولی: در رویاهای شما من هیچ راهی برای ساختن خانه من ندارم من هنوز منتظر براد هستم

10. When the husband stays home to cook meals, clean, do the laundry and so forth, he is called a househusband.
[ترجمه ترگمان]وقتی که شوهر در خانه می ماند تا غذا را بپزد، تمیز کند، لباس ها را تمیز کند و به همین ترتیب او را \"househusband\" می نامند
[ترجمه گوگل]وقتی شوهر به خانه می آید برای غذا خوردن، تمیز کردن، شستشو و غیره، او یک خانه دار می شود

11. Here's why we think Li Nanxing can make a very good househusband!
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که ما فکر می کنیم، لی Nanxing می تواند خیلی خوب عمل کند!
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که ما فکر می کنیم لی Nanxing می تواند خانه بسیار خوبی را ایجاد کند!

پیشنهاد کاربران

مردخانه دار


کلمات دیگر: