کلمه جو
صفحه اصلی

sesamoid


کنجدی، کنجدسان، غضروف کنجدی

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) کنجدی، (کالبدشناسی) غضروف کنجدی


sesamoid


انگلیسی به انگلیسی

• resembling a sesame seed, shaped like a sesame seed

جملات نمونه

1. Walton missed Sunday's game because of sesamoiditis, an inflammation of the sesamoid bones that began in his right foot last Friday.
[ترجمه ترگمان]والتون به دلیل sesamoiditis، التهاب استخوان sesamoid که جمعه گذشته در پای راست خود آغاز شده بود، شکار روز یکشنبه را از دست داد
[ترجمه گوگل]والتون به دلیل sesameiditis، یک التهاب از استخوانهای سوزامید که در جمعه گذشته در پای راست او آغاز شد، بازی یکشنبه را از دست داد

2. Methods 4 cases sesamoid retrograde degeneration was analysed retrospectively, exploring the cause and pathology on automical and biological characteristics of the foot.
[ترجمه ترگمان]روش های ۴ مورد تنزل درجه تنزل به صورت گذشته نگر، بررسی و بررسی علت و آسیب شناسی روانی و بیولوژیکی پای پیاده، مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روشها 4 مورد انحطاط روتروژاد سوزامید به صورت گذشتهنگرانه مورد بررسی قرار گرفت و به بررسی علت و پاتولوژی در خصوص ویژگی های خودکار و بیولوژیکی پا پرداخت

3. Objective Patella is the biggest sesamoid bone inside the human body, locating the inside of quadriceps tendon. It is an important module in the knee extension system.
[ترجمه ترگمان]Objective Patella بزرگ ترین استخوان sesamoid در داخل بدن انسان است که درون inside quadriceps را پیدا می کند این یک ماژول مهم در سیستم گسترش زانو است
[ترجمه گوگل]هدف Patella بزرگترین استخوان سوزامید داخل بدن انسان است و در داخل تاندون چهارگوش قرار دارد این یک ماژول مهم در سیستم تقویت زانو است

4. The adductor hallucis or the sesamoid is not necessarily interfered in patients with slight or moderate hallux valgus.
[ترجمه ترگمان]The hallucis یا the ضرورتا در بیماران با hallux خفیف یا متوسط دخالت نمی کنند
[ترجمه گوگل]هالوسیت adductor یا sesamoid لزوما در بیماران با hallux valgus کم و یا مداخله ای دخالت نمی کند

5. The fibular sesamoid bone(FS) moved to the upper lateral, and the tibial sesamoid(TS) moved to the lateral.
[ترجمه ترگمان]استخوان fibular sesamoid (FS)به سمت فوقانی رفت و the sesamoid (TS)به سمت افقی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]استخوان فشاری سوزامید (FS) به لبه بالایی منتقل شد و سیسامید تیبیا (TS) به سمت جانبی حرکت کرد

6. The condition is an irritation of the sesamoid bones that extend to the big toe and generally heals without surgery.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت خارش استخوان های sesamoid است که تا پنجه بزرگ کشیده می شوند و عموما بدون عمل جراحی درمان می شوند
[ترجمه گوگل]این حالت تحریک استخوان های سوزامید است که به انگشتان پا گسترش می یابد و به طور کلی بدون جراحی بهبود می یابد

7. Sesamoid bone of thumb was malposition.
[ترجمه ترگمان]استخوان انگشت شستش خبردار شده بود
[ترجمه گوگل]استخوان سزارید انگشت شست پا بود

8. The real thumb looks like the other four fingers, and what appears to be the thumb is actually a much larger-than-normal version of the radial sesamoid bone of the wrist.
[ترجمه ترگمان]انگشت شست واقعی شبیه چهار انگشت دیگر است، و چیزی که به نظر می رسد انگشت شستش است، یک نسخه بسیار بزرگ تر از استخوان sesamoid شعاعی مچ دست است
[ترجمه گوگل]انگشت شست واقعی به نظر می رسد مانند چهار انگشت دیگر، و آنچه که به نظر می رسد انگشت شست است در واقع نسخه های بسیار بزرگتر از حد نرمال از استخوان سزارین شعاعی مچ دست است

9. Objective To investigate a method to distinguish avulsion fracture from sesamoid, accessory bone, and permanent osteoepiphyte.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روشی برای تشخیص شکستگی استخوان از sesamoid، استخوان لوازم جانبی و osteoepiphyte دایمی
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی یک روش برای تشخیص شکستگی انفجاری از سوزامید، استخوان جانبی و استئوپیفیت دائمی

10. And molecular markers show that the five true fingers develop together in a mole embryo, with the outsized sesamoid cropping up later.
[ترجمه ترگمان]و مارکرهای مولکولی نشان می دهند که پنج انگشت واقعی در یک جنین موش کور با هم رشد می کنند و the sesamoid بعدا کراپ می شود
[ترجمه گوگل]نشانگرهای مولکولی نشان می دهد که پنج انگشت واقعی در یک جنین مولکول با هم رشد می کنند


کلمات دیگر: