کلمه جو
صفحه اصلی

revenue


معنی : درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد
معانی دیگر : درآمد، بازده سرمایه گذاری، درآمد دولت (از محل مالیات ها و گمرک و غیره)، درآمد مالیاتی، عوارض، منبع درآمد، اداره ی مالیات ها، منافع

انگلیسی به فارسی

عایدی، منافع، بازده، درآمد، سود سهام


درآمد، درامد، بازده، عایدی، سود سهام، عملکرد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: income obtained from investment or property.
مترادف: income, return

- We used the revenue from the sale of our house to start a new business.
[ترجمه ترگمان] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای شروع یک کسب وکار جدید استفاده کردیم
[ترجمه گوگل] ما درآمد حاصل از فروش خانه ما را برای شروع یک کسب و کار جدید استفاده کردیم

(2) تعریف: the monies obtained by government through taxation, used to pay public expenses.
مترادف: taxes

- The government spends part of its revenue on national defense.
[ترجمه ترگمان] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه گوگل] دولت بخشی از درآمد خود را از دفاع ملی می پردازد

(3) تعریف: a government department instituted to collect public funds.
مترادف: exchequer, Treasury
مشابه: treasury

- Taxes are collected by the Inland Revenue.
[ترجمه ترگمان] مالیات ها توسط درآمد داخلی وصول می شوند
[ترجمه گوگل] مالیات توسط درآمد داخلی جمع آوری می شود

(4) تعریف: a particular source of income.
مشابه: income

- The drought caused a dramatic decrease in crop revenues this year.
[ترجمه ترگمان] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر عواید محصول در سال جاری شد
[ترجمه گوگل] خشکسالی در سال جاری باعث کاهش چشمگیر درآمدهای کشاورزی شده است

• income, return, gains; government income earned through taxation; government agency that collects tax monies; source of income
revenue is the money that a government or organization receives from people.
see also inland revenue.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] درآمد
[صنعت] عایدی، بازده، سود
[حقوق] عایدی فروش، درآمد مالیاتی
[ریاضیات] عواید دولتی، عایدی، دخل، درآمد، بهره وری

مترادف و متضاد

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

سود سهام (اسم)
revenue, dividend

عایدی (اسم)
income, revenue, earnings, profits, gainings

بازده (اسم)
efficiency, revenue, turnover, yield, output

عملکرد (اسم)
operation, revenue, turnover, proceeds

income, profit


Synonyms: acquirement, annuity, bottom line, cash flow, credit, dividend, earnings, emolument, fruits, fund, gain, gate, get, gravy, handle, interest, means, net, pay, payoff, perquisite, proceeds, receipt, resources, return, reward, salary, split, stock, strength, take, takings, wages, wealth, yield


Antonyms: debt, payment


جملات نمونه

1. a revenue agent
مامور مالیات

2. the social services upon which public revenue is expended
درآمدهای عمومی که خرج خدمات اجتماعی می شود

3. Economy is in itself a source of great revenue.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به خودی خود منبعی از درآمد عالی است
[ترجمه گوگل]اقتصاد به خودی خود یک منبع درآمد بزرگ است

4. Thrift is good revenue.
[ترجمه ترگمان]Thrift درآمد خوبی دارد
[ترجمه گوگل]ثروت درآمد خوب است

5. The revenue from the farm could repay the initial outlay within three years.
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از مزرعه می تواند هزینه اولیه را ظرف سه سال بازپرداخت کند
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از مزرعه می تواند هزینه های اولیه را ظرف سه سال بازپرداخت کند

6. France derives 16% of revenue from air freight.
[ترجمه ترگمان]فرانسه ۱۶ درصد از درآمد حاصل از حمل و نقل هوایی را بدست آورد
[ترجمه گوگل]فرانسه 16٪ از درآمد حاصل از حمل و نقل هوایی را به دست می آورد

7. A government's revenue and expenditure should be balanced.
[ترجمه ترگمان]درآمد و مخارج دولت باید متعادل شود
[ترجمه گوگل]درآمد و هزینه دولت باید متعادل باشد

8. Tax fraud costs the country millions in lost revenue.
[ترجمه علی] تقلب های مالیاتی به قیمت از دست رفتن میلیونی درآمد کشور تمام می شود
[ترجمه ترگمان]تقلب مالیاتی میلیون ها دلار درآمد از دست رفته را هزینه می کند
[ترجمه گوگل]تقلب مالیاتی کشور میلیون ها دلار درآمد را از دست می دهد

9. Thrift is a great revenue.
[ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است
[ترجمه گوگل]ثروت یک درآمد عالی است

10. Sparing is a great revenue.
[ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است
[ترجمه گوگل]Sparing یک درآمد بزرگ است

11. Revenue from brown goods, including televisions and hi-fis, rose nearly 12 per cent.
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از کالاهای قهوه ای از جمله تلویزیون و hi به حدود ۱۲ درصد افزایش یافت
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از کالاهای قهوه ای، از جمله تلویزیون و سلام فیس، تقریبا 12 درصد افزایش یافت

12. What they owe to the Inland Revenue is small fry compared to the overall £ 2 million debt.
[ترجمه ترگمان]آنچه که آن ها به درآمد داخلی بدهکار هستند، در مقایسه با بدهی کلی ۲ میلیون دلاری، کوچک است
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها به درآمد داخلی می پردازند سرخ کوچک است در مقایسه با کل بدهی � 2،000،000

13. The revenue figures may be slightly exaggerated .
[ترجمه ترگمان]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
[ترجمه گوگل]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد

14. He was found guilty of defrauding the Internal Revenue Service.
[ترجمه علی] او مجرم کلاهبرداری سرویس داخلی درآمد شناخته شد.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فریب دادن خدمات درآمد داخلی مجرم شناخته شد
[ترجمه گوگل]او مجرم شناخته شد و مجبور شد خدمات مالی داخلی را جعل کند

15. The revenue will be used to help pay for environmental improvements.
[ترجمه ترگمان]از این درآمد برای کمک به پرداخت هزینه برای بهبود محیط زیست استفاده خواهد شد
[ترجمه گوگل]درآمد برای کمک به پرداخت هزینه های بهبود محیط زیست استفاده می شود

اصطلاحات

the Internal Revenue Service

(آمریکا) اداره‌ی مالیات بر درآمد


پیشنهاد کاربران

عملکرد - بازده - درآمد

عایدی _ درآمد

بازده و درامد

Noun - uncountable :
درآمد مالیاتی دولت

درآمد ( دولت , شرکت )

# Taxes provide most of the government's revenue
# Tourist revenue is now our principal source of wealth
# The company's annual revenues rose by 30%


کلمات دیگر: