1. profit by (or from) something
از چیزی بهره مند شدن،پند گرفتن،استفاده ی تجربی یا معنوی کردن
2. the profit gained
سود حاصله
3. to profit tenfold
ده برابر سود بردن
4. an unhoped-for profit
سود غیر مترقبه
5. children should profit from the instructions of their elders
بچه ها باید از درس های بزرگتران خود بهره بگیرند.
6. it will profit you nothing to do that
انجام آن کار برایت هیچ سودی نخواهد داشت.
7. this company's profit margin is very low
حاشیه ی سود این شرکت بسیار کم است.
8. capitalization of profit
تبدیل سود به سرمایه
9. i made a profit of $ 200
دویست دلار سود بردم.
10. what does it profit a man to gain the whole world and lose his soul?
(انجیل) چه فایده دارد اگر انسان همه ی دنیا را به دست آورد ولی وجدان و روح خود را از دست بدهد؟
11. to realize a huge profit
سود هنگفتی به دست آوردن
12. we sold our house at a profit
ما منزلمان را با منفعت فروختیم.
13. you get a ninth of the profit
یک نهم سود به تو می رسد.
14. to juggle figures so as to show profit
برای نشان دادن سود در ارقام دست بردن
15. taghee remodels houses and resells them at a profit
تقی خانه ها را نوسازی می کند و دوباره آنها را با سود می فروشد.
16. men who prostitute their learning for the sake of profit
مردانی که به خاطر سود علم خود را می فروشند
17. she invested her money wisely and reaped a great profit
او پول خود را عاقلانه به کار زد و سود کلانی به دست آورد.
18. the chinese undercut their competitors and still make a profit
چینی ها اجناس خود را ارزانتر از رقبای خود عرضه می کنند و با این حال سود می بردند.
19. No great loss but some small profit.
[ترجمه Sa] ضرری برای ما نداشت اما آنچنان سودی هم نداشت
[ترجمه o-O] ضرری ندارد، اماسودش هم کم است
[ترجمه ترگمان]ضرر بزرگی نیست، اما سود کوچکی است
[ترجمه گوگل]از دست دادن بزرگ، اما برخی از سود کوچک
20. When we know how much is profit, then we can apportion the money among/between us.
[ترجمه ترگمان]وقتی می دانیم که چقدر سود دارد، می توانیم پول را بین خودمان تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]وقتی می دانیم سود چه مقدار است، پس می توانیم پول را در میان / بین ما تقسیم کنیم
21. They sold the business at a profit / loss .
[ترجمه ترگمان]آن ها کسب وکار را به سود و زیان فروختند
[ترجمه گوگل]آنها کسب و کار را در سود / زیان فروختند
22. A large/major portion of the company's profit goes straight back into new projects.
[ترجمه ترگمان]بخش اعظم سود شرکت مستقیما به پروژه های جدید باز می گردد
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از سود شرکت مستقیم به پروژه های جدید می رسد
23. The company made a healthy profit of $106m last year.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال گذشته ۱۰۶ میلیون دلار سود سالم به دست آورده است
[ترجمه گوگل]این شرکت سال گذشته سود سالیانه 106 میلیون دلاری به دست آورد
24. Profit is the most important yardstick of success for any business.
[ترجمه ترگمان]سود مهم ترین معیار موفقیت برای هر کسب وکار است
[ترجمه گوگل]سود مهمترین معیار موفقیت هر کسب و کار است
25. Supermarkets make a lot of profit on their own brand products.
[ترجمه ترگمان]سوپرمارکت ها سود زیادی برای محصولات برند خود کسب می کنند
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت ها در محصولات برند خود سود زیادی کسب می کنند
26. The accounts show a profit of 9000.
[ترجمه ترگمان]این حساب ها سود ۹۰۰۰ را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]حساب ها سود 9000 را نشان می دهند
27. There isn't much profit in running a restaurant these days.
[ترجمه الهام] این روزها سود زیادی در رستوران زدن نیست
[ترجمه ترگمان]این روزها سود زیادی در اداره کردن رستوران وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این روزها در حال اجرای یک رستوران بسیار سودآور نیست
28. In order to maximize profit the firm would seek to maximize output.
[ترجمه ترگمان]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت به دنبال به حداکثر رساندن خروجی خواهد بود
[ترجمه گوگل]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت تلاش می کند تا حداکثر تولید را به دست آورد
29. The agency is voluntary and not run for profit.
[ترجمه ترگمان]این نهاد داوطلبانه است و برای سود اقدام نمی کند
[ترجمه گوگل]این آژانس داوطلبانه است و برای سود عملی نمی شود
30. It seems the banks always profit from farmers' misfortunes.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بانک ها همیشه از بدبختی های کشاورزان سود می برند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بانک ها از بدبختی کشاورزان سود می برند