1. sell a bill of goods
کلاه سر کسی گذاشتن،وعده ی پوچ دادن،درباغ سبز نشان دادن
2. sell down the river
مورد ظلم و جور قرار دادن،نارو زدن
3. sell like hot cakes
(عامیانه) بازار داغ داشتن،خوب به فروش رفتن
4. sell off
(به ویژه به قیمت کم) فروختن،از شر چیزی راحت شدن،به ثمن بخس دادن
5. sell oneself
1- خود فروشی کردن 2- (عامیانه) بازار خود را گرم کردن،از خود تعریف کردن
6. sell out
1- همه چیز را فروختن،فروختن و از کاسبی دست کشیدن 2- (عامیانه) خیانت کردن،نارو زدن،بدعهدی کردن
7. sell short
1- (سهام و اوراق بهادار و غیره) پیش از خرید فروختن،پیش از به دست آوری فروختن ( 2 (short sale- دست کم گرفتن،کم ارزش تر از آنچه هست پنداشتن
8. sell someone a bill of goods
(عامیانه) گول زدن،انداختن به
9. sell up
اموال شخص مقروض را فروختن (برای دادن به طلبکاران)
10. apples sell at three for a dollar
سیب ها هر سه تا یک دلار فروخته می شوند.
11. hard sell
فروش همراه با اصرار و فشار
12. they sell apples for two dollars a pound
سیب ها را (به بهای) پوندی دو دلار می فروشند.
13. they sell pickles by the jar
آنها ترشی را در بستو (یا شیشه های دربسته) می فروشند.
14. they sell stamps in blocks
تمبرها را ورق ورق می فروشند.
15. to sell by auction
حراج کردن،از طریق حراج فروختن
16. to sell on trust
نسیه فروشی کردن
17. to sell the house at half price is absolutely insane
فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.
18. to sell toys and games
اسباب بازی و وسایل سرگرمی فروختن
19. we sell all sorts of shoes
ما انواع کفش ها را برای فروش داریم.
20. we sell apples by weight
سیب ها را بر حسب وزن (کیلویی) می فروشیم.
21. we sell compact cars as well as intermediates
ما اتومبیل های کوچک (و جمع و جور) و اتومبیل های میان اندازه می فروشیم.
22. we sell large and extra-large hats
ما کلاه های بزرگ و خیلی بزرگ می فروشیم.
23. we sell only a few items for cash
فقط محصولات معدودی را نقد می فروشیم.
24. we sell round bars and squares
میله های گرد و چهار گوش می فروشیم.
25. we sell to whoever has enough money
ما به هر کس که پول کافی داشته باشد می فروشیم.
26. "i can sell the house" she mused, "but then where will i live"?
او پیش خود اندیشید: ((می توانم خانه را بفروشم ولی آن وقت کجا زندگی خواهم کرد؟))
27. afternoon newspapers sell better than morning
فروش روزنامه های عصر از روزنامه های صبح بیشتر است.
28. colored pictures sell newspapers
عکس رنگی باعث فروش روزنامه است.
29. these hats sell for ten dollars each
این کلاه ها هر کدام ده دلار به فروش می رسد.
30. they only sell customized cars
آنها فقط اتومبیل های سفارشی می فروشند.
31. we don't sell on credit, even to you!
نسیه نمی فروشیم حتی به شما!
32. we must sell children on reading
باید کودکان را به خواندن ترغیب کنیم.
33. a license to sell alcoholic beverages
پروانه ی فروش مشروبات الکلی
34. he had to sell his land to satisfy his creditors
مجبور شد برای راضی کردن طلبکاران زمین خود را بفروشد.
35. i propose to sell my house and pay my debts
قصد دارم که خانه ام را بفروشم و بدهی های خود را بدهم.
36. i would not sell this rug for all the world!
این فرش را به همه ی دنیا هم نمی دهم !
37. nicol wants to sell her car
نیکول می خواهد اتومبیل خود را بفروشد.
38. the decision to sell the ancestral home was an agonizing one
تصمیم به فروش خانه ی آبا و اجدادی جانگداز بود.
39. there, they also sell smuggled goods under the counter
در آنجا کالای قاچاق را هم یواشکی می فروشند.
40. we will not sell on credit, even to you!
نسیه نمی دهیم،حتی به شما!
41. a project that won't sell
طرحی که خواهان ندارد
42. he was trying to sell his program to the congress
او می کوشید برنامه ی خود را به کنگره بقبولاند.
43. i neither buy nor sell
نه می خرم نه می فروشم.
44. many are those who sell their souls for money
آنان که روح و وجدان خود را به خاطر پول می فروشند،فراوانند.
45. she capriciously decided to sell the house and buy jewellery
او از روی هوسبازی تصمیم گرفت که خانه را بفروشد و جواهر بخرد.
46. the husband wanted to sell the house but the wife would not consent
شوهر می خواست خانه را بفروشد ولی زنش رضایت نمی داد.
47. he is not licensed to sell alcoholic drinks
او جواز فروش نوشابه های الکلی را ندارد.
48. his wife prompted him to sell the house
زنش او را وادار کرد که خانه را بفروشد.
49. how did you come to sell your house?
چطور شد که خانه ی خود را فروختید؟
50. i suspect they want to sell their house
گمان می کنم می خواهند خانه ی خود را بفروشند.
51. jack won their confidence to sell them
جک اعتماد آنها را جلب کرد تا به آنها نارو بزند.
52. you won't be able to sell it other than by reducing the price
نمی توانی آن را بفروشی مگر با کم کردن قیمت.
53. his name on the cover will sell the book
اسم او روی جلد موجب فروش کتاب خواهد شد.
54. i knew the tickets would not sell
می دانستم که بلیط ها خریدار نخواهد داشت.
55. if the going gets tough, i'll sell the house
اگر وضع خراب شود،خانه را خواهم فروخت.
56. it would be a cheat to sell what i don't own
نادرستی است اگر چیزی را که ندارم بفروشم.
57. the flood that resolved him to sell his house
سیلی که او را مصمم به فروش خانه ی خود کرد
58. give me one reason why i should sell it
یک دلیل بده که چرا باید آن را بفروشم.
59. i am studying on whether i should sell my house
دارم فکر می کنم که آیا خانه ی خود را بفروشم یا نه.
60. the neighbors' behavior strengthened his resolve to sell the house
رفتار همسایگان تصمیم او را نسبت به فروش خانه قوی تر کرد.
61. they could not induce the old lady to sell her house
آنان نتوانستند پیرزن را به فروش خانه ی خود وادار کنند.