کلمه جو
صفحه اصلی

theft


معنی : سرقت، دزدی، تاراج
معانی دیگر : دستبرد، ربایش

انگلیسی به فارسی

دزدی، سرقت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of stealing; thievery.
مترادف: larceny, robbery, stealing, thievery
مشابه: burglary, cheat, shoplifting

• robbery, burglary
theft is the act or crime of stealing.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] دزدی، سرقت
[حقوق] سرقت، دزدی

مترادف و متضاد

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

تاراج (اسم)
theft, spoil, desolation, pillage, plunder, loot, foray

stealing


Synonyms: annexation, appropriation, break-in, burglary, caper, cheating, crime, defrauding, deprivation, embezzlement, extortion, filch, fleece, fraud, grab, heist, holdup, hustle, job, larceny, lift, looting, mugging, peculation, pilferage, pilfering, pillage, pinch, piracy, plunder, purloining, racket, rapacity, rip-off, robbery, robbing, score, shoplifting, snatch, snitch, steal, stickup, swindle, swindling, swiping, thievery, thieving, touch, vandalism


Antonyms: return


جملات نمونه

1. car theft
سرقت اتومبیل

2. a neat theft
سرقت مهارت آمیز

3. don't invite theft by leaving your key in the car!
با گذاشتن کلید در ماشین انگیزه ی دزدی به وجود نیاورید!

4. losses due to theft at clothing stores
زیان های ناشی از سرقت در فروشگاه های لباس

5. the only safety against theft is vigilance
یگانه ایمنی در مقابل سرقت هشیاری است.

6. they suspect him of theft
به او سوظن دزدی دارند.

7. the ignominy of being imprisoned for theft
رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

8. leaving a house - door open is an invitation to theft
باز گذاشتن در خانه وسوسه ای برای دزدی است.

9. The story is about theft, fraud and deceit on an incredible scale.
[ترجمه ترگمان]داستان در مورد دزدی، تقلب و فریب در مقیاس باور نکردنی است
[ترجمه گوگل]داستان درباره سرقت، تقلب و فریب در مقیاس باورنکردنی است

10. He was remanded on theft charges.
[ترجمه ترگمان]اون به جرم دزدی به زندان منتقل شد
[ترجمه گوگل]او به اتهام سرقت بازداشت شد

11. Police have condemned the theft from an elderly widow as despicable.
[ترجمه ترگمان]پلیس سرقت را از یک بیوه پیر به عنوان پست محکوم کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس سرقت از یک بیوه سالمند را محکوم کرده است

12. Please fill out a report on the theft.
[ترجمه ترگمان]لطفا یه گزارش از دزدی رو پر کنید
[ترجمه گوگل]لطفا گزارش سرقت را پر کنید

13. He was put in prison for theft.
[ترجمه ترگمان]او برای دزدی به زندان افتاده بود
[ترجمه گوگل]او برای سرقت در زندان قرار داشت

14. The jury convicted the accused man of theft and arson.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه متهم به سرقت و آتش سوزی شد
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه فرد متهم را به سرقت و جاسوسی محکوم کرد

15. She has six previous convictions for theft.
[ترجمه ترگمان] اون ۶ سال سابقه دزدی داره
[ترجمه گوگل]او دارای شش مورد قبلی برای سرقت است

16. Police punished him for an offence of theft.
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به جرم دزدی مجازات کرد
[ترجمه گوگل]پلیس او را به خاطر جرم سرقت مجازات کرد

17. We rang the insurance company to report the theft.
[ترجمه ترگمان]ما به شرکت بیمه زنگ زدیم تا دزدی رو گزارش بدیم
[ترجمه گوگل]ما شرکت بیمه را به سرقت گزارش دادیم

18. Protecting yourself from identity theft is a matter of treating all your personal and financial documents as top secret information.
[ترجمه ترگمان]حفاظت از خودتان در برابر سرقت هویت، موضوع برخورد با تمام اسناد شخصی و مالی شما به عنوان اطلاعات محرمانه است
[ترجمه گوگل]حفاظت از خودتان از سرقت هویت، مسئله ای است که همه اسناد شخصی و مالی خود را به عنوان اطلاعات محرمانه تر مورد توجه قرار دهید

losses due to theft at clothing stores

زیان‌های ناشی از سرقت در فروشگاه‌های لباس


پیشنهاد کاربران

A person who steals things from other people

Identity theft
جعل عنوان

اسم: theft ( ثِفت ) درحالت جمع thefts ( ثفتس )
The word is also used as an informal shorthand term for some crimes against property, such as
این کلمه نیز بعنوان یک اصطلاح غیر رسمی برای برخی از جرایم علیه اموال مانند:
burglary, بِرگلِری
embezzlement, ام بِزِلمِنت
larceny, لار سِنی
looting, لو تینگ
robbery, رابِری
shoplifting, شاپ لیفتینگ
library theft لایبری ثِفت
stealing اس تی لینگ
thievery ثیوِری
, and fraud فِرُد
. ( obtaining money under false pretenses )
سرقت، اختلاس، خرابکاری، غارت، سرقت، سرقت، سرقت کتابخانه و تقلب ( دریافت پول تحت اشکالات دروغین ) استفاده می شود. . . .
. . . Someone who carries out an act of or makes a career of theft is known as a thief.
کسی که این کارها را قصد یا انجام دهد سرقت انجام داده، و به عنوان یک دزد شناخته می شود.

توجه:
thief ( ثیف ) در حالت جمع thieves ( ثیوس ) میباشد و اسم است به معنی کسیکه عمل دزدی را انجام میدهد ( دزد. سارق. آدم دزد و . . . . )
theft ( ثِفت ) درحالت جمع thefts ( ثفتس ) میباشد و اسم است به معنی خود عمل دزدی میباشد ( سرقت. دزدی. تاراج و. . . )

به سرقت بردن یک چیز کوچک مانند :موبایل یا کیف

اخاذی

grab

steal

grasp

Theft دزدی
Thief دزد

She appeared on six charges of theft


کلمات دیگر: