کلمه جو
صفحه اصلی

reporting

انگلیسی به فارسی

گزارش نویسی


انگلیسی به انگلیسی

• act of making a detailed account of an occurrence or situation
reporting is the presenting of news in newspapers or on radio or television.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] گزارشگری

جملات نمونه

1. fiction should confine itself to reporting emotion and behavior
داستان باید به بیان احساس و رفتار محدود باشد.

2. Journalists are reporting that the situation has now normalized.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران گزارش می دهند که وضعیت در حال حاضر عادی شده است
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران گزارش می دهند که وضعیت در حال حاضر عادی شده است

3. In narrative, the reporting verb is in the past tense.
[ترجمه ترگمان]در روایت، فعل گزارش در زمان گذشته است
[ترجمه گوگل]در روایت، فعل گزارش در گذشته است

4. Reporting restrictions were not lifted at the trial yesterday.
[ترجمه ترگمان]روز گذشته محدودیت های گزارش دهی در دادگاه لغو نشد
[ترجمه گوگل]دیروز گزارش دادرسی در دادگاه لغو نشد

5. Furniture and carpet retailers are among those reporting the sharpest annual decline in sales.
[ترجمه ترگمان]خرده فروشان مبلمان و فرش در میان کسانی هستند که بیش ترین کاهش سالانه فروش را گزارش کرده اند
[ترجمه گوگل]خرده فروشان مبلمان و فرش از جمله کسانی هستند که از کاهش شدید سالانه فروش رنج می برند

6. Some journalists are guilty of reporting scandal in order to sell papers.
[ترجمه ترگمان]برخی روزنامه نگاران برای فروش روزنامه مقصر هستند
[ترجمه گوگل]برخی از روزنامه نگاران برای فروش رساله ها مجبور به گزارش رسوایی هستند

7. They were praised by police for reporting the theft.
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط پلیس برای گزارش این سرقت مورد ستایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها برای اطلاع از دزدی از پلیس ستایش کردند

8. Accurate reporting takes second place to lurid detail.
[ترجمه ترگمان]گزارش دقیق مکان دوم را به جزئیات وحشتناک اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]گزارش دقیق جایگاه دوم را به جزئیات لجوج می دهد

9. Reporting restrictions on the trial have been lifted .
[ترجمه ترگمان]محدودیت های گزارش دهی در مورد محاکمه برداشته شده است
[ترجمه گوگل]محدودیت گزارش دادن در محاکمه لغو شده است

10. He was taken to task for not reporting the problem earlier.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عدم گزارش مشکل قبلی به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]او به وظیفه ای رسید که پیش از آن این مشکل را گزارش نکند

11. The press asked for restrictions on reporting the war to be lifted.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات خواستار محدودیت برای گزارش جنگ شدند
[ترجمه گوگل]مطبوعات خواستار محدودیت در گزارش جنگ بودند که باید لغو شوند

12. Political reporting has become a staple of American journalism.
[ترجمه ترگمان]گزارش سیاسی به یک رشته اصلی از روزنامه نگاری آمریکایی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]گزارش سیاسی به یک عنصر اصلی از روزنامه نگاری آمریکایی تبدیل شده است

13. The reporting in the papers is entirely partial and makes no attempt to be objective.
[ترجمه ترگمان]گزارش در این مقالات کاملا جزئی است و هیچ تلاشی برای رسیدن به هدف را انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]گزارش در مقالات کاملا جزئی است و هیچ تلاشی برای هدف نکردن است

14. Before reporting he saw the colour of the man's money.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که گزارش دهد، رنگ پول مرد را دید
[ترجمه گوگل]قبل از گزارش او رنگ مرد پول را دید

پیشنهاد کاربران

خبری
گزارشی
گزارشگری
خبررسانی

خبری
گزارشی
گزارشگری
خبررسانی
You have prepared a work report from your friend and all the information about the work environment and colleagues and the current events of this hall

در خدمتیم
( نظام: نیروی رده پایین تر خطاب به رده بالاتر )


کلمات دیگر: