کلمه جو
صفحه اصلی

productivity


معنی : سودمندی، باروری، حاصلخیزی
معانی دیگر : فراورش

انگلیسی به فارسی

فراورش، حاصلخیزی، باروری، سودمندی


بهره وری، باروری، حاصلخیزی، سودمندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the capacity for or fact of being productive.

- Under new management, productivity increased at the factory.
[ترجمه ترگمان] تحت مدیریت جدید، بهره وری در کارخانه افزایش یافت
[ترجمه گوگل] تحت مدیریت جدید، بهره وری در کارخانه افزایش یافت

• generativeness, creativeness; fruitfulness, prolificness, state of accomplishing a large amount of work
productivity is the rate at which goods are produced, or the amount of goods produced by each worker.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بهره وری
[کامپیوتر] بهره وری
[زمین شناسی] قدرت تولید،بازدهی - الف)واژه ای عمومی برای باروری آلی توده آب. - ب)ظرفیت دریاچه برای ایجاد یک موجود زنده خاص.ج) باروری اولیه. د)تولید.
[صنعت] بهره وری، فرآورش، سودمندی
[نساجی] کارایی - بهره وری - قابلیت تولید
[ریاضیات] قابلیت تولید، بهره دهی، بهره وری، قدرت تولید، بهره زایی، باروری

مترادف و متضاد

سودمندی (اسم)
efficiency, usefulness, utility, expedience, expediency, yield, earning power, productivity, profitableness

باروری (اسم)
fruition, productivity, fecundity, fertility

حاصلخیزی (اسم)
luxuriance, productivity, fecundity, fertility

output, work rate


Synonyms: abundance, capacity, fecundity, fertility, mass production, potency, production, productiveness, richness, yield


Antonyms: idleness, unproductivity


جملات نمونه

1. A comfortable working environment will increase productivity.
[ترجمه ترگمان]یک محیط کار راحت بهره وری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]یک محیط کار راحت باعث افزایش بهره وری خواهد شد

2. The average yearly increment in labour productivity in industry was 5 per cent.
[ترجمه ترگمان]میانگین افزایش سالانه بهره وری نیروی کار در صنعت ۵ درصد بود
[ترجمه گوگل]رشد متوسط ​​سالانه در بهره وری کار در صنعت 5 درصد بود

3. The strike took a heavy toll in lost productivity.
[ترجمه احمد] تاثیر اعتصاب، افت شدید در تولید یا بهره وری بود.
[ترجمه ترگمان]این حمله تلفات سنگینی را در بهره وری از دست داد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب در بهره وری از دست رفته شدید شد

4. The size of the crop depends on the productivity of the soil.
[ترجمه ترگمان]اندازه محصول بستگی به بهره وری خاک دارد
[ترجمه گوگل]اندازه محصول به میزان بهره وری خاک بستگی دارد

5. New machinery has enhanced the company's productivity and competitiveness.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات جدید بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]ماشین آلات جدید افزایش بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است

6. They have created an environment in which productivity should flourish.
[ترجمه ترگمان]آن ها محیطی ایجاد کرده اند که در آن بهره وری شکوفا شود
[ترجمه گوگل]آنها محیطی را ایجاد کرده اند که در آن بهره وری باید شکوفا شود

7. One of the payoffs was an increase in productivity.
[ترجمه ترگمان]یکی از the افزایش بهره وری بود
[ترجمه گوگل]یکی از مزایای افزایش بهره وری بود

8. A highly-trained workforce equals high productivity.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار بسیار آموزش دیده، با بهره وری بالا برابر است
[ترجمه گوگل]نیروی کار بسیار آموزش دیده برابر با بهره وری بالا است

9. The company has made notable gains in productivity.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دستاوردهای قابل توجهی در بهره وری داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت در زمینه بهره وری به موفقیت چشمگیری دست یافته است

10. The payback for reorganization should be increased productivity.
[ترجمه ترگمان]بازگشت سرمایه برای سازماندهی مجدد باید بهره وری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]بازپرداخت برای سازماندهی مجدد باید افزایش بهره وری را افزایش دهد

11. Productivity in the steel industry improved by 5% last year.
[ترجمه ترگمان]بهره وری در صنعت فولاد تا ۵ % در سال گذشته بهبود یافت
[ترجمه گوگل]بهره وری در صنعت فولاد در سال گذشته 5٪ افزایش یافت

12. Wage rates depend on levels of productivity.
[ترجمه ترگمان]نرخ دست مزد به سطوح بهره وری بستگی دارد
[ترجمه گوگل]نرخ دستمزد به میزان بهره وری بستگی دارد

13. Productivity in the factory has slipped quite noticeably in the last year.
[ترجمه ترگمان]تولید در کارخانه در سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]بهره وری در کارخانه در سال گذشته بسیار کاهش یافته است

14. A ten-minute power nap can boost your productivity.
[ترجمه ترگمان]یک چرت ده دقیقه ای می تواند بهره وری شما را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]فشار ده دقیقه ای می تواند باعث افزایش بهره وری شما شود

15. Farmers are introducing in novations which increase the productivity.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در novations معرفی می شوند که بهره وری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]کشاورزان در نوآوری هایی که میزان بهره وری را افزایش می دهند معرفی می شوند

پیشنهاد کاربران

احساس مفید بودن و سودمند بودن

خلاقیت

بهره وری

بازدهی

سودآوری

کارامدی، کارایی

در بیوراکتورها به معنی مولد بودن است.

دارای قابلیت تولید و تکثیر بودن


بارورى

زایایی

معنای دقیق آن "بهره وری" است و با کارایی و اثر بخشی تفاوت دارد. بهره وری نرخی است که از مقایسه ورودی ( زمان، پول، انرژی. . . ) با خروجی ( تعداد محصول، نمره امتحان، سود ) بدست می آید. هم معنای کمّی دارد و هم کیفی

The company has improved operating performance, led by cost reduction efforts and productivity gains
. . . و افزایش بهره وری

راندمان

productivity ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بهره وری
تعریف: نرخ تولید زی توده در واحد سطح به وسیلۀ هر اندامگان

در مبحث زبان شناسی، یکی از مهم ترین ویژگی های زبان بشر و به معنای "خلاقیت" هست.
مثلاً یه بچه راحت میتونه جملاتی رو ک حتی نشنیده پشت هم بیان کنه و . . .


کلمات دیگر: