1. A comfortable working environment will increase productivity.
[ترجمه ترگمان]یک محیط کار راحت بهره وری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]یک محیط کار راحت باعث افزایش بهره وری خواهد شد
2. The average yearly increment in labour productivity in industry was 5 per cent.
[ترجمه ترگمان]میانگین افزایش سالانه بهره وری نیروی کار در صنعت ۵ درصد بود
[ترجمه گوگل]رشد متوسط سالانه در بهره وری کار در صنعت 5 درصد بود
3. The strike took a heavy toll in lost productivity.
[ترجمه احمد] تاثیر اعتصاب، افت شدید در تولید یا بهره وری بود.
[ترجمه ترگمان]این حمله تلفات سنگینی را در بهره وری از دست داد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب در بهره وری از دست رفته شدید شد
4. The size of the crop depends on the productivity of the soil.
[ترجمه ترگمان]اندازه محصول بستگی به بهره وری خاک دارد
[ترجمه گوگل]اندازه محصول به میزان بهره وری خاک بستگی دارد
5. New machinery has enhanced the company's productivity and competitiveness.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات جدید بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]ماشین آلات جدید افزایش بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است
6. They have created an environment in which productivity should flourish.
[ترجمه ترگمان]آن ها محیطی ایجاد کرده اند که در آن بهره وری شکوفا شود
[ترجمه گوگل]آنها محیطی را ایجاد کرده اند که در آن بهره وری باید شکوفا شود
7. One of the payoffs was an increase in productivity.
[ترجمه ترگمان]یکی از the افزایش بهره وری بود
[ترجمه گوگل]یکی از مزایای افزایش بهره وری بود
8. A highly-trained workforce equals high productivity.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار بسیار آموزش دیده، با بهره وری بالا برابر است
[ترجمه گوگل]نیروی کار بسیار آموزش دیده برابر با بهره وری بالا است
9. The company has made notable gains in productivity.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دستاوردهای قابل توجهی در بهره وری داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت در زمینه بهره وری به موفقیت چشمگیری دست یافته است
10. The payback for reorganization should be increased productivity.
[ترجمه ترگمان]بازگشت سرمایه برای سازماندهی مجدد باید بهره وری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]بازپرداخت برای سازماندهی مجدد باید افزایش بهره وری را افزایش دهد
11. Productivity in the steel industry improved by 5% last year.
[ترجمه ترگمان]بهره وری در صنعت فولاد تا ۵ % در سال گذشته بهبود یافت
[ترجمه گوگل]بهره وری در صنعت فولاد در سال گذشته 5٪ افزایش یافت
12. Wage rates depend on levels of productivity.
[ترجمه ترگمان]نرخ دست مزد به سطوح بهره وری بستگی دارد
[ترجمه گوگل]نرخ دستمزد به میزان بهره وری بستگی دارد
13. Productivity in the factory has slipped quite noticeably in the last year.
[ترجمه ترگمان]تولید در کارخانه در سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]بهره وری در کارخانه در سال گذشته بسیار کاهش یافته است
14. A ten-minute power nap can boost your productivity.
[ترجمه ترگمان]یک چرت ده دقیقه ای می تواند بهره وری شما را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]فشار ده دقیقه ای می تواند باعث افزایش بهره وری شما شود
15. Farmers are introducing in novations which increase the productivity.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در novations معرفی می شوند که بهره وری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]کشاورزان در نوآوری هایی که میزان بهره وری را افزایش می دهند معرفی می شوند