کلمه جو
صفحه اصلی

trustee


معنی : متولی، امانت دار، تولیت کردن
معانی دیگر : امین، عضو هیئت امنا، معتمد، سرپرست (صغیران یا اموال آنها و غیره)، رجوع شود به: garnishee، به معتمد یا قیم سپردن، تحت سرپرستی شخص ثالث قرار دادن

انگلیسی به فارسی

امین، متولی، امانت دار، تولیت کردن


وکیل، متولی، امانت دار، تولیت کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person holding and administering property in the interests of a beneficiary.

(2) تعریف: a member of a board charged with setting policies and administering for a group or organization.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trustees, trusteeing, trusteed
• : تعریف: to put in the care of a trustee.

• person granted legal custodianship over property not belonging to him; one who is appointed to administer an institution (law)
place in the care of trustees or a trustee; grant a person or persons legal custodianship over property not belonging to them; appoint a person or persons to administer an institution (law); garnish a debtor's wages or property on behalf of a credit
a trustee is someone with legal control of money or property that is kept or invested for another person.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] امین
[حقوق] مدیر تصفیه، امین، قیم، مستودع، متولی

مترادف و متضاد

متولی (اسم)
proctor, custodian, trustee

امانت دار (اسم)
trustee, depositary, depository

تولیت کردن (فعل)
trustee

administrator


Synonyms: agent, custodian, executor, executrix, fiduciary, guardian, keeper, warden


جملات نمونه

1. I shall continue to serve as a trustee.
[ترجمه ترگمان]من به عنوان متولی خدمت خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من همچنان به عنوان یک وکیل ادامه خواهم داد

2. He was carrying out his functions as a trustee in the course of his business, rather than as a private individual.
[ترجمه ترگمان]او وظایف خود را به عنوان متولی در جریان کار خود به جای فردی خصوصی انجام می داد
[ترجمه گوگل]او در حال انجام وظایف خود به عنوان وکیل در طول کسب و کار خود، و نه به عنوان یک فرد خصوصی است

3. A solicitor acting for another trustee has discovered that that money was withdrawn in cash.
[ترجمه ترگمان]وکیل یکی دیگر از مراجع دریافت که این پول نقد به صورت نقدی جمع آوری شده است
[ترجمه گوگل]یک وکیل مدافع دیگر، کشف کرده است که این پول به صورت نقدی حذف شده است

4. If the bond is publicly marketed, a trustee is named to monitor and ensure compliance with the terms of the indenture.
[ترجمه ترگمان]اگر اوراق قرضه به طور عمومی به بازار عرضه شود، یک متولی به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط of نام گذاری شده است
[ترجمه گوگل]اگر پیوند به طور عمومی در بازار عرضه شود، یک وکیل به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط قرارداد نامگذاری می شود

5. The major banks now provide insurance, security-dealing, trustee and executor services.
[ترجمه ترگمان]بانک های بزرگ اکنون بیمه، رسیدگی به امنیت، امانت و مجری را تامین می کنند
[ترجمه گوگل]بانک های اصلی در حال حاضر بیمه، خرید و فروش، وکالت و وکالت را ارائه می دهند

6. It was supported in this claim by the Trustee of Lord Northampton's Settlement, who is co-defendant.
[ترجمه ترگمان]این ادعا در این ادعا توسط عضو هیات امنا لرد Northampton که یکی از متهمان است مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این ادعا توسط وکلای پاسدار لرد نورتمپتون، که متهم همکلاسی است، مورد حمایت قرار گرفت

7. Where the trustee is insolvent, the trust property in his possession is not subject to normal execution.
[ترجمه ترگمان]در حالی که امین ورشکسته است، دارایی اعتمادی که در اختیار دارد، مشمول اعدام نرمال نخواهد بود
[ترجمه گوگل]در صورتی که وکیل ورشکسته باشد، اموال اعتماد در اختیار وی قرار نخواهد داشت

8. The system of management by a Trustee was the main feature of the bill.
[ترجمه ترگمان]سیستم مدیریت توسط یکی از هیات امنا ویژگی اصلی لایحه بود
[ترجمه گوگل]سیستم مدیریت توسط یک وکیل یکی از ویژگی های اصلی این لایحه بود

9. These were intercepted by a trustee prisoner working in the mail room, who removed them before prison staff examined the post.
[ترجمه ترگمان]این ها توسط یک زندانی که در اتاق پست کار می کرد متوقف شد که آن ها را قبل از اینکه پرسنل زندان این پست را بازرسی کنند، از بین بردند
[ترجمه گوگل]این افراد توسط یک زندانی نگهبان که در اتاق پست کار می کردند، دستگیر شدند و آنها را پیش از اتمام این پرونده بررسی کرد

10. The trustee has a legal interest in the property; the beneficiaries have an equitable interest.
[ترجمه ترگمان]امین به اموال خود توجه قانونی دارد و بهره برداران از منافع مساوی برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]وکیل دارای منافع قانونی در مالکیت است؛ ذینفعان یک منافع عادلانه دارند

11. Kobert also asked that a trustee be appointed to take control of the company.
[ترجمه ترگمان]Kobert همچنین درخواست کرد که متولی این شرکت به عنوان متولی منصوب شود
[ترجمه گوگل]کبرت همچنین خواسته است که یک وکیل برای کنترل این شرکت منصوب شود

12. A trust that named Helen LaChance as trustee and Sam as beneficiary.
[ترجمه ترگمان]اعتمادی که هلن lachance را به عنوان متولی و سام به عنوان ذی نفع نام برد
[ترجمه گوگل]یک اعتماد که هلن لاچانس را به عنوان وکیل و سام نامزد کرد

13. The trustee was forced to disgorge the funds.
[ترجمه ترگمان]امین نیز مجبور شد بودجه خود را تامین کند
[ترجمه گوگل]وکیل مجبور شد که وجوه را از بین ببرد

14. The final Trustee Diploma examinations were conducted in May and October 199 with a total of 173 candidates.
[ترجمه ترگمان]آخرین عضو هیات داوران در ماه مه و در ماه اکتبر ۱۹۹ مورد با ۱۷۳ نامزد برگزار شد
[ترجمه گوگل]معاون امتحان دیپلم امتحان در ماه مه و اکتبر 199 با مجموع 173 نامزد انجام شد

15. The position of a trustee for a bankrupt certificate-holder is dealt with in note D below.
[ترجمه ترگمان]جایگاه امانت دار برای یک دارنده گواهی نامه ورشکسته باید در ضمیمه D به کار گرفته شود
[ترجمه گوگل]موقعیت طرفدار برای صاحب گواهینامه ورشکسته در زیر آمده است

board of trustees

هیئت امنا


پیشنهاد کاربران

trustee ( اقتصاد )
واژه مصوب: امانت کار
تعریف: شخص یا شرکتی که مسئولیت ادارۀ اموال یا دارایی های دیگران را بر عهده دارد |||متـ . امین

امین. متولی امور. مدیر تصفیه


کلمات دیگر: