کلمه جو
صفحه اصلی

mutt


(امریکا - خودمانی)، آدم احمق، کله خر، سگ کوچه

انگلیسی به فارسی

(آمریکا - عامیانه) آدم احمق، کله خر


(آمریکا - عامیانه) سگ پست نژاد، سگ کوچه


مات


انگلیسی به انگلیسی

• mongrel dog; fool, silly person, stupid person (slang)
a mutt is the same as a mongrel.

جملات نمونه

1. You silly big mutt!
[ترجمه ترگمان]سگ احمق احمق!
[ترجمه گوگل]شما دروغ بزرگ احمقانه!

2. It was the usual mutt, old Fairman's, starting it all off.
[ترجمه ترگمان]مات یلدا مثل همیشه مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه گوگل]این مبهم معمولی، قدیمی Fairman بود، شروع تمام کردن

3. Do you seriously believe the mutt tastes what it gulps down?
[ترجمه ترگمان]واقعا باور می کنی که اون سگه مزه اون رو میده؟
[ترجمه گوگل]آیا به طور جدی اعتقاد دارید که طعم گوشت خوار چطور است؟

4. What an ugly mutt!
[ترجمه ترگمان]چه سگ زشتی!
[ترجمه گوگل]چه چیز زشتی!

5. Anybody else would have put the mutt to sleep.
[ترجمه ترگمان]هر کس دیگری می توانست آن سگ را به خواب بزند
[ترجمه گوگل]هر کس دیگری می تواند مات را به خواب ببرد

6. He was Josh, the stray mutt.
[ترجمه ترگمان]اون جاش جاش بود، سگ ولگرد
[ترجمه گوگل]او جاش بود

7. You're not gonna believe it. A mongrel mutt has broken into your car!
[ترجمه ترگمان]باورت نمیشه یه سگ دورگه وارد ماشینت شده
[ترجمه گوگل]تو به این باور نمیکنی یک قاتل قاتل به ماشین شما شکسته!

8. In this way did Mutt read the riot act to Albert and his disobedient friends.
[ترجمه ترگمان]در این روش Mutt عمل شورش به آلبرت و دوستان disobedient را خوانده بود
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، مات خواندن اقدامات ضد شورش را به آلبرت و دوستان نافرمان خویش خواند

9. When they exited the tunnel, Slylock called Chief Mutt and gave him the vital location information.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها از تونل خارج شدند، Slylock به نام رئیس Mutt تماس گرفت و اطلاعات مکانی مهم را به او داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها از تونل خارج شدند، Slylock به نام Chief Mutt و اطلاعات مربوط به موقعیت مکانی حیاتی او را داد

10. Mutt Williams: Professor, this really is a dead end!
[ترجمه ترگمان]Mutt ویلیامز: پروفسور، این واقعا بن بست است!
[ترجمه گوگل]مات ویلیامز: پروفسور، این واقعا مرده است!

11. As a retriever, Mutt proved he understood his role.
[ترجمه ترگمان]Mutt به عنوان یک سگ شکاری ثابت کرد که او نقش خود را درک کرده است
[ترجمه گوگل]Mutt ثابت کرد که نقش او را به عنوان یک بازیگر شناخته شده است

12. Will you please hide your mutt?
[ترجمه ترگمان]میشه mutt رو قایم کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا میتوانی پنهان کنی؟

13. Also known as an alley cat or a mutt. You aren't given to highfalutin' ways, but you're accessible and popular.
[ترجمه ترگمان]هم چنین به عنوان یک گربه خیابانی شناخته می شود شما به روش های پر طمطراق خاصی توجه نمی کنید، اما در دسترس و محبوب هستید
[ترجمه گوگل]همچنین به عنوان یک گربه کوچه یا مات شناخته می شود شما به راه های بالا فالوتین داده نمی شود، اما شما قابل دسترسی و محبوب هستید

14. Dante : Wow, I've never seen a talking mutt before. You know in a dog show, you'd definitely take first place.
[ترجمه ترگمان]واو، من تا حالا یه سگ سخنگو ندیده بودم، میدونی که توی یه برنامه سگ ها مطمئنا جای اول رو می گیری
[ترجمه گوگل]دانته: وای، من تا به حال هیچ وقت صحبت نکردم شما در یک نمایشگاه سگ می دانید، قطعا اولویت اول را می گیرید

پیشنهاد کاربران

ارتقا/پیشرفت

۱ - سگ
۲ - آدم احمق یا بی عرضه
fool, stupid, incompetent

سگ کوچولو

e. g. Your mother passed out last night and smothered the mutt in her sleep
خفه کردن ( بی هوا ) سگ کوچولو


کلمات دیگر: