کلمه جو
صفحه اصلی

dispart


معنی : جدا کردن، هدف گیری کردن، شکافتن، تقسیم شدن، منقسم کردن، جدا شدن
معانی دیگر : (قدیمی) جدا کردن یا شدن، (به اجزای مختلف) بخش کردن یا شدن، هدف گیری کردن تفنگ

انگلیسی به فارسی

جداکردن، شکافتن، منقسم کردن، جداشدن، تقسیم شدن، هدف‌گیری کردن (تفنگ)


رها کن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• separate, divide into parts

مترادف و متضاد

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

هدف گیری کردن (فعل)
aim, target, dispart

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

تقسیم شدن (فعل)
dispart, cleave

منقسم کردن (فعل)
dispart

جدا شدن (فعل)
part, dispart, dissent, dissever

جملات نمونه

1. In practice, we can dispart hereinafter class : classification, clustering, regression, sequence, etc.
[ترجمه ترگمان]در عمل، ما می توانیم از این پس طبقه بندی کنیم: طبقه بندی، خوشه بندی، رگرسیون، توالی، و غیره
[ترجمه گوگل]در عمل ما می توانیم بعد از کلاس کلاس بندی کنیم: طبقه بندی، خوشه بندی، رگرسیون، توالی و غیره

2. The experiment was dispart into two groups, one was judged in single umpire system, with the other one judged in double umpire system.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش به دو گروه تقسیم شد که یکی از آن ها در یک سیستم داوری داوری و دیگری در سیستم داوری دوگانه مورد قضاوت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این آزمایش به دو گروه تقسیم شد: یکی در یک سیستم قضایی تک محاکمه می شد، و دیگری در سیستم داوری دو قضیه محقق می شد

3. It is an unilateralism -transforming device, which can dispart high import voltage when inputting and outputting by tums, and outputs low voltage of direct current.
[ترجمه ترگمان]این یک دستگاه تک کاره سازی است که می تواند ولتاژ وارد کردن بالا را در هنگام وارد کردن و انتقال ولتاژ پایین جریان مستقیم و خروجی های ولتاژ پایین جریان مستقیم ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه یکطرفه گر تبدیل کننده است که می تواند ولتاژ واردات بالا را هنگام ورود و خروجی توسط Tums و خروجی ولتاژ پایین جریان مستقیم را صادر کند

4. Using EDTA dispart ray luminosity method test cupreous in gold - cupreous - cadmium liquid.
[ترجمه ترگمان]ما با استفاده از روش luminosity dispart dispart cupreous cupreous در مایع gold - cupreous - کادمیم را آزمایش می کنیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش EDTA، روش روشنایی پرتو در کادمیوم طلا - کاپروئوس - کادمیوم مورد آزمایش قرار گرفت

5. Whole - length dispart six chapters and now specifying as follows: Chapter one, introduction.
[ترجمه ترگمان]طول کل شش فصل است و در حال حاضر به شرح زیر است: فصل اول مقدمه
[ترجمه گوگل]کل فصل را به 6 قسمت تقسیم کنید و در حال حاضر مشخص کنید به شرح زیر است: فصل اول، مقدمه

6. It is an unilateralism transforming device, which can dispart high import voltage when inputting and outputting by turns, and outputs low voltage of direct current .
[ترجمه ترگمان]این یک وسیله تبدیل یک جانبه گرایی است، که می تواند ولتاژ وارد کردن بالا را در هنگام وارد کردن و outputting با تغییر، و خروجی های ولتاژ پایین جریان مستقیم را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]این یک دستگاه تبدیل یک جانبه است که می تواند ولتاژ واردات بالا را هنگامی که ورودی و خروجی را به صورت چرخشی انجام می دهد، و ولتاژ پایین جریان مستقیم را صادر کند

7. Then the author takes advice to dispart power moderately and so on.
[ترجمه ترگمان]سپس مولف توصیه می کند که به طور متوسط قدرت را کاهش دهد و به همین ترتیب
[ترجمه گوگل]سپس نویسنده توصیه می کند تا قدرت را به طور متوسط ​​و به همین ترتیب کنار بگذارد

8. Till death dispart the union.
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که مرگ پیوند رو قطع کرد
[ترجمه گوگل]تا مرگ اتحادیه را قطع کن

9. This paper introduces the calculation method and example of processing the big prime number straight gear apply the method for calculating the logarithm dispart tooth in Y58A type insert gear machine.
[ترجمه ترگمان]این مقاله روش محاسبه و نمونه ای از پردازش عدد اول بزرگ را معرفی می کند و روش محاسبه دندان dispart لگاریتم در نوع Y۵۸A را بکار می برد
[ترجمه گوگل]در این مقاله روش محاسبه و مثال از پردازش شماره بزرگ اول تعداد دایره ای مستقیم روش استفاده برای محاسبه دندانه دار شدن لگاریتم را در دستگاه چرخ دنده ای Y58A معرفی می کند

10. Er, I digress, teacher, you can not because this but knot I dispart?
[ترجمه ترگمان]منظورم اینه که، من از موضوع منحرف شدم، استاد، تو نمی تونی به خاطر این که من dispart کردم؟
[ترجمه گوگل]من، معلم، من نمی تونم این کار رو بکنم اما گره من رو تحمل می کنه؟

11. In this paper introduce the calculation method and example of processing the big prime number straight gear apply the method for calculating the logarithm dispart tooth in Y54 gear shaper.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله روش محاسبه و نمونه ای از پردازش عدد اول بزرگ را معرفی می کنیم که روش محاسبه دندان dispart لگاریتم در چرخ دنده Y۵۴ را بکار می برد
[ترجمه گوگل]در این مقاله روش محاسبه و نمونه ای از پردازش شماره ردیف اول بزرگ به روش مستقیم برای محاسبه دندانه دار شدن لگاریتم در شکل گیرنده چرخ دنده Y54 معرفی می شود

12. Using the method, good effect was obtained in connect the breaks and dispart conglutinated ridges.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این روش، تاثیر خوبی در اتصال the و dispart conglutinated بدست آمد
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش، اثرات مثبت و منفی بر روی شکستن اتصالات ایجاد شده و بارگذاشتن غشاهای مخروطی ایجاد شده است

13. Capacihve moisture sensor regards frequency signal as variability, it is made up of capacitive probe, high frequency surge circuit, dispart frequency instrument and metal shield box.
[ترجمه ترگمان]حسگر رطوبت Capacihve سیگنال فرکانس را به عنوان تغییرپذیری در نظر می گیرد و از کاوشگر خازنی، مدار موج فرکانس بالا، ابزار فرکانس dispart و جعبه سپر فلزی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]سنسور رطوبت مجاز، سیگنال فرکانس را به عنوان تغییرپذیری در نظر می گیرد، از پروب خازنی، مدار افزایش ولتاژ بالا، مدار فرکانسی و جعبه فلزی ساخته شده است

14. By the practice testify, the machine accord with request of dispart and select .
[ترجمه ترگمان]طبق این عمل، دستگاه با درخواست of و انتخاب موافقت می کند
[ترجمه گوگل]با عمل نشان می دهد، دستگاه مطابق با درخواست از دور و انتخاب است


کلمات دیگر: