کلمه جو
صفحه اصلی

discomfit


معنی : خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن
معانی دیگر : (نقشه ی کسی را) به هم زدن، مختل کردن، ناکام کردن، ناراحت و نگران کردن، پکر کردن، خیط و پیت کردن، کنف کردن، شرمنده کردن، (در اصل) فرار کردن، شکست دادن، سرنگون کردن، بطلان

انگلیسی به فارسی

خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن، بطلان


discomfit، خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• confuse, perplex; frustrate or hinder; thwart
if you are discomfited by something, it causes you to feel slightly embarrassed or confused; a literary word.

مترادف و متضاد

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

ایجاد اشکال کردن (فعل)
discomfit

دچار مانع کردن (فعل)
discomfit

ناراحت کردن (فعل)
incommode, unsettle, discomfort, disquiet, discomfiture, distemper, knock up, discommode, discomfit, perturb

defeat, frustrate; confuse


Synonyms: abash, annoy, baffle, balk, beat, bother, checkmate, confound, demoralize, discompose, disconcert, discountenance, disturb, embarrass, faze, fluster, foil, irk, outwit, overcome, perplex, perturb, prevent, rattle, ruffle, take aback, thwart, trump, unsettle, upset, vex, worry, worst


Antonyms: surrender, yield


جملات نمونه

1. He will be particularly discomfited by the minister's dismissal of his plan.
[ترجمه ترگمان]او به ویژه از اخراج وزیر از طرح خود ناراحت خواهد شد
[ترجمه گوگل]وی به دلیل اخراج وزیر طرح او، به ویژه از سوی او خلع سلاح خواهد شد

2. The tricky question about his finances discomfited the minister.
[ترجمه ترگمان]این سوال دشوار در مورد مسائل مالی او وزیر را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]سوال سخت در مورد امور مالی او، وزیر را نابود کرد

3. The opposition leader has regularly discomfited him in parliament.
[ترجمه ترگمان]رهبر مخالفان همیشه او را در مجلس ناراحت کرده است
[ترجمه گوگل]رهبر مخالف او را به طور منظم در مجلس فریب خورده است

4. Will wanted to do likewise, but felt too discomfited.
[ترجمه ترگمان]ویل هم دلش می خواست این کار را بکند، اما خیلی ناراحت شد
[ترجمه گوگل]آیا می خواست همین کار را بکند، اما خیلی ناراحت شد

5. He was discomfited by her silence.
[ترجمه ترگمان]او از سکوت خود منصرف شده بود
[ترجمه گوگل]او سکوت او را نابود کرد

6. Heavy rain discomfited our plans for a picnic.
[ترجمه ترگمان]باران سنگین نقشه ما را به گردش می برد
[ترجمه گوگل]باران سنگین، برنامه های ما برای یک پیک نیک را از بین برد

7. He was not noticeably discomfited by the request.
[ترجمه ترگمان]او به طور محسوسی از این درخواست ناراحت نشده بود
[ترجمه گوگل]او به طرز قابل توجهی با درخواست مخالفت نکرد

8. He was discomfited by the unexpected questions.
[ترجمه ترگمان]او از این سوال غیر منتظره ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او توسط سوالات غیر منتظره ناراحت شد

9. The invading army was discomfited in every battle.
[ترجمه ترگمان]ارتش هجوم برده در هر نبردی دست و پا چلفتی بود
[ترجمه گوگل]ارتش مهاجم در هر نبرد از بین رفته بود

10. But the lack of historical perspective was discomfiting.
[ترجمه ترگمان]اما فقدان دیدگاه تاریخی discomfiting بود
[ترجمه گوگل]اما فقدان دیدگاه های تاریخی ناخوشایند بود

11. It was a strange, discomfiting and disorientating landscape.
[ترجمه ترگمان]منظره ای غریب و عجیب و غریب بود
[ترجمه گوگل]این یک چشم انداز عجیب و غریب و بی نظیر بود

12. Whatever he was saying clearly discomfited the librarian.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که او به وضوح گفته بود که کتابدار کتابخانه است
[ترجمه گوگل]هرچیزی که او گفته بود، کتابدار بسیار ناامید شده بود

13. Discomfited, Harbour blurted out that he thought Dangerous Corner a wonderful play, absolutely wonderful.
[ترجمه ترگمان]\"discomfited\" (Harbour Harbour)اظهار داشت که او به گوشه خطرناک یک بازی فوق العاده فکر می کند، کاملا شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]Discomfited، Harbour فریاد زد که او به نظر می رسد گوشه خطرناک بازی فوق العاده، کاملا فوق العاده است

14. This only discomfited the coroner further, he stared down at the floor and shuffled his feet like some clumsy schoolboy.
[ترجمه ترگمان]این موضوع فقط مساله پزشکی قانونی را قطع کرد، او به زمین خیره شد و پاهایش را مثل یک بچه مدرسه ای کج و معوج کرد
[ترجمه گوگل]این تنها از بین بردن coroner بیشتر بود، او در طبقه پایین خیره شد و پاهای خود را مانند برخی از دانش آموزان دست و پا چلفتی زد

Completely discomfited, the robbers fled the scene.

راهزنان که کاملاً ناکام شده بودند، از صحنه فرار کردند.


She was completely discomfited by the unexpected question.

آن پرسش غیرمنتظره به‌طور کامل او را پکر کرد.


پیشنهاد کاربران

ضدحال زدن


کلمات دیگر: