کلمه جو
صفحه اصلی

blond


معنی : بور
معانی دیگر : موطلایی، زرین موی، دارای موی کم رنگ، دارای موی زرد و چشم آبی و پوست سفید، کاکل زری، سفیدرو

انگلیسی به فارسی

بور، سفیدرو، بوری (برای مرد blond و برای زن blonde گفته می‌شود)


بور، بوری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: blonder, blondest
(1) تعریف: having light-colored hair and usu. also a fair complexion.
متضاد: dark

- Many Scandinavian people are blond.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم اسکاندیناوی بلوند هستند
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم اسکاندیناوی بور هستند

(2) تعریف: of a light color.

- She has long blond hair.
[ترجمه ] او دارای موهای بلوند و بلند هست
[ترجمه ترگمان] موهای بلوند بلندی دارد
[ترجمه گوگل] او موهای بلند دارد
- Maple is blond wood.
[ترجمه ترگمان] می پل چوب طلایی است
[ترجمه گوگل] افرا بلوند چوب است
اسم ( noun )
مشتقات: blondness (n.)
• : تعریف: one who is blond.

- My brother is the blond standing near the counter.
[ترجمه ترگمان] برادرم مو طلایی کنار پیشخوان ایستاده بود
[ترجمه گوگل] برادر من بلوند ایستاده در کنار شمارنده است

• one who has light-colored hair
light in color, fair

مترادف و متضاد

بور (صفت)
auburn, blond, fair, rufous

having light-colored hair


Synonyms: albino, auricomous, bleached, champagne, fair, fair-haired, flaxen, golden-haired, light, pale, pearly, platinum, sallow, sandy-haired, snowy, straw, strawberry, towheaded, washed-out, yellow-haired


Antonyms: brunet, brunette


جملات نمونه

1. a tall blond englishman
مرد بلند قامت و موطلایی انگلیسی

2. her sleek blond hair shone under the sun
گیسوی براق و طلایی او در آفتاب می درخشید.

a tall blond Englishman

مرد بلند قامت و موطلایی انگلیسی



کلمات دیگر: