کلمه جو
صفحه اصلی

anthropological


معنی : وابسته بانسانشناسی، مربوط بطبیعت انسانی
معانی دیگر : وابسته بانسان شناسی، مربوط بطبیعت انسانی

انگلیسی به فارسی

وابسته به انسان‌شناسی، مربوط به طبیعت انسانی


انسان شناسی، وابسته بانسانشناسی، مربوط بطبیعت انسانی


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to anthropology (study of the development of the human race)

مترادف و متضاد

وابسته ب انسان شناسی (صفت)
anthropological

مربوط بطبیعت انسانی (صفت)
anthropological

جملات نمونه

1. The anthropological excursion which they undertook was there to show the arbitrariness, the contextual, relative nature of these concepts.
[ترجمه ترگمان]گردش anthropological که آن ها تقبل کرده بودند برای نشان دادن the، طبیعت نسبی این مفاهیم در آنجا وجود داشت
[ترجمه گوگل]گشت و گذار انسان شناسی که آنها مرتکب شدند، برای نشان دادن هویت، طبیعت متناظر و نسبی این مفاهیم بود

2. Using a broadly anthropological approach to work, discourses generated within and beyond the workplace are examined.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از رویکرد گسترده انسان شناختی برای کار، گفتمان های تولید شده در داخل و خارج از محیط کار بررسی می شوند
[ترجمه گوگل]با استفاده از رویکرد به طور گسترده ای انسان شناسی برای کار، گفتمان هایی که در داخل و خارج از محیط کار ایجاد می شوند مورد بررسی قرار می گیرند

3. The anthropological elements in the final poem are also present in the collection of manuscripts from which it emerged.
[ترجمه ترگمان]عناصر انسان شناختی در منظومه پایانی نیز در مجموعه نسخه های خطی وجود دارند که از آن ظهور کرده اند
[ترجمه گوگل]عناصر انسان شناسی در شعر نهایی نیز در مجموعه ای از نسخه های خطی وجود دارد که از آن ظهور یافت

4. All students pursue certain courses of general anthropological concern.
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان کلاس های خاصی از نگرانی عمومی انسان شناختی را دنبال می کنند
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان دوره های خاصی را در مورد نگرش مردم شناسی عمومی دنبال می کنند

5. Anthropological discussion of this relationship between self, object and society is dominated by the more general analysis or exchange.
[ترجمه ترگمان]بحث Anthropological در رابطه با این رابطه بین خود، جسم و جامعه تحت کنترل و یا تبادل کلی تر است
[ترجمه گوگل]بحث انسان شناختی این رابطه بین خود، جسم و جامعه تحت تأثیر تحلیل عمومی یا تبادل عمومی قرار می گیرد

6. The argument must still confront the anthropological and linguistic evidence for intellectual development as well as capacity in different cultures.
[ترجمه ترگمان]این بحث هنوز باید با مدرک مردم شناسی و زبان شناسی برای توسعه فکری و همچنین ظرفیت در فرهنگ های مختلف مقابله کند
[ترجمه گوگل]این استدلال هنوز هم باید با شواهد انسان شناسی و زبانی برای رشد فکری و همچنین ظرفیت در فرهنگ های مختلف روبرو شود

7. You don't have to be an anthropological genius to see a spiralling behaviour pattern here.
[ترجمه ترگمان]شما نیازی نیست که از نظر انسان شناسی یک نابغه انسان شناسی باشید تا طرح پیچ و پیچ و پیچ و پیچ در این جا را ببینید
[ترجمه گوگل]شما لازم نیست که یک نبوغ انسان شناسی برای دیدن یک الگوی رفتار spiraling در اینجا

8. The old anthropological concept dreamed up in the universities to describe the potentialities of nature as understood by primitive people.
[ترجمه ترگمان]مفهوم قدیمی انسان شناختی در دانشگاه ها ایجاد شد تا پتانسیل های طبیعت را به گونه ای توصیف کند که توسط انسان های اولیه درک شده است
[ترجمه گوگل]مفهوم انسان شناسی قدیمی در دانشگاه ها برای نشان دادن توانایی های طبیعت به عنوان افراد فریبنده شناخته شده است

9. She soon switched to more anthropological methods.
[ترجمه ترگمان]او به زودی به روش های انسان شناختی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او به زودی به روش های انسان شناسی بیشتری تبدیل شد

10. The anthropological evidence, then, suggests that there is scientific and non-scientific thought in all societies and within all individuals.
[ترجمه ترگمان]پس شواهد انسان شناسی حاکی از آن است که تفکر علمی و غیر علمی در تمام جوامع و درون همه افراد وجود دارد
[ترجمه گوگل]پس از آن شواهد انسان شناسی نشان می دهد که در همه جوامع و در همه افراد، علم علمی و غیر علمی وجود دارد

11. This dissertation is an anthropological comparative study of the Zhuang and Han nationality"s bone-collecting rebury. "
[ترجمه ترگمان]این رساله، مطالعه تطبیقی انسان شناسی of و nationality nationality (هان)است که در حال جمع آوری rebury است
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مطالعه ی مقایسه ی انسان شناختی در مورد جمع آوری استخوان جمع آوری زونگ و هان است '

12. According to historical documents and anthropological materials, the custom of couvade has been practiced in many places of the world.
[ترجمه ترگمان]طبق اسناد تاریخی و مطالب انسان شناختی، رسم of در بسیاری از نقاط جهان انجام شده است
[ترجمه گوگل]طبق اسناد تاریخی و مواد انسانی، سفال کووود در بسیاری از نقاط جهان مورد استفاده قرار گرفته است

13. It is the most difficult of all anthropological data on which to " draw " the old Negro.
[ترجمه ترگمان]این دشوارترین اطلاعات مردم شناسی است که در مورد آن \"رسم سیاه پوست\" را ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]این سخت ترین همه داده های انسان شناسی است که در آن 'قرعه کشی' سیاه پوست قدیمی است

14. The American Anthropological Association has stated that race simply cannot be tested or proven scientifically.
[ترجمه ترگمان]انجمن Anthropological آمریکا اعلام کرده است که به سادگی نمی تواند از نظر علمی مورد آزمایش یا بررسی علمی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]انجمن انسان شناسی آمریکایی اعلام کرده است که نژاد به سادگی نمی تواند آزمایش یا اثبات شده علمی باشد

پیشنهاد کاربران

انسان شناسانه

anthropological ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: انسان شناختی
تعریف: مربوط به انسان شناسی


کلمات دیگر: