کلمه جو
صفحه اصلی

monocular


معنی : یکچشمه
معانی دیگر : یک چشمی، دارای فقط یک چشم، وابسته به یا برای فقط یک چشم، ویژه یک چشم

انگلیسی به فارسی

یک چشمی، دارای فقط یک چشم


وابسته به یا برای فقط یک چشم


(دوربین یا تلسکوپ) یک چشمه


یکنواخت، یکچشمه


انگلیسی به انگلیسی

• one-eyed, having one eye (ophthalmology)

مترادف و متضاد

یک چشمه (صفت)
one-sided, monocular

جملات نمونه

1. Even with the magnification of a monocular, I can barely make out indistinct humps gliding through the darkening water.
[ترجمه ترگمان]حتی با the یک monocular، به سختی می توانم از میان آب تیره و indistinct عبور کنم
[ترجمه گوگل]حتی با بزرگنمایی مونوکلور، من به سختی می توانم از طریق آب تاریک هواپیما را از بین ببرم

2. Objective : To study the effect of monocular occlusion on amblyopia with latent nystagmus.
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثر انسداد monocular بر روی amblyopia با nystagmus نهان
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه تاثیر انسداد مونوکولار بر آمبلیوپی با نیستاگموس پنهان

3. When a horse switches from monocular vision to binocular vision, this causes objects to jump and distort - until focused on again.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک اسب از دیدگاه monocular به دیدگاه binocular تغییر می کند، این باعث می شود که اشیا روی هم بپرند و تغییر شکل دهند - تا زمانی که دوباره متمرکز شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اسب سوئیچ از بینایی مونوکلورس به دید دو گوشه، این باعث می شود اشیاء پرش و تحریف - تا زمانی که متمرکز بر دوباره

4. This paper analyzes the monocular stereo vision algorithm based on bifocal imaging.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی الگوریتم تصویر استریو monocular براساس تصویربرداری bifocal می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله الگوریتم بینایی استریو مونوکلور بر اساس تصویربرداری دو طرفه را تحلیل می کند

5. This paper presents an embedded monocular vision system for object tracking in real time with coprocessor architecture based on DSPand FPGA.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک سیستم بینایی رایانه ای تعبیه شده برای ردیابی اشیا در زمان واقعی با معماری coprocessor مبتنی بر FPGA DSPand ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله یک سیستم بینایی مونوکلور مجهز به ردیابی شی در زمان واقعی با معماری coprocessor مبتنی بر DSP و FPGA ارائه می دهد

6. At last, an algorithm based on monocular vision for this purpose was put forward and proved by experiments.
[ترجمه ترگمان]در نهایت الگوریتمی براساس دیدگاه monocular برای این هدف مطرح شد و با آزمایش ثابت شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک الگوریتم بر اساس دید مونوکلور برای این هدف مطرح شد و با آزمایش ها ثابت شد

7. The speed of establishment of monocular alimentary conditioned reflex and differentiation was studied in 8 rabbits.
[ترجمه ترگمان]سرعت تاسیس of conditioned alimentary و تمایز در ۸ خرگوش مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سرعت ایجاد رفلکس های تهیه شده در یک رژیم غذایی منوکلراز در 8 خرگوش مورد بررسی قرار گرفت

8. Taking the specially designed planar target with the monocular vision system, the projection line of the reference points is built.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن یک هدف مسطح طراحی شده با سیستم بینایی monocular، خط افکنش تصویر مرجع نیز ساخته شده است
[ترجمه گوگل]با توجه به هدف منظم طراحی شده با سیستم دید مونوکلور، خط نمایشی نقاط مرجع ساخته می شود

9. A method to measure object distance by monocular vision was proposed.
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری فاصله شی از دیدگاه monocular ارائه شد
[ترجمه گوگل]یک روش برای اندازه گیری فاصله هدف از طریق دید مونوکور پیشنهاد شده است

10. Binocular stereo vision has incomparable advantages over monocular vision and it is a preceding research area of machine vision.
[ترجمه ترگمان]تصویر استریو binocular مزیت های بی نظیری نسبت به دیدگاه monocular دارد و یک حوزه تحقیقاتی قبلی از دید ماشین است
[ترجمه گوگل]چشم انداز استریو بیولوژیکی دارای مزایای بی نظیری نسبت به دید مونوکلور است و یک منطقه تحقیقاتی پیشین بینایی است

11. For this method belongs to monocular vision, it avoids the unefficient problems of the correspondence of stereoscopic vision feature point.
[ترجمه ترگمان]چون این روش به دیدگاه monocular تعلق دارد، از مشکلات unefficient مربوط به point دیدگاه stereoscopic اجتناب می کند
[ترجمه گوگل]برای این روش متعلق به دید مونوکورال است، از مشکلات ناکارآمد مطابقت نواحی ویژوال استریوسکوپی جلوگیری می شود

12. CONCLUSION:Binocular or monocular medial rectus muscle resection in treatment of convergence insufficiency concomitant exotropia has satisfactory effect.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: binocular یا monocular میانی ماهیچه rectus در درمان نارسایی هم گرایی تاثیر رضایت بخشی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: رزکسیون عضلات رکتوس میکولار یا مونوکولار در درمان ضعف همگرایی، هماتوپیایی همراه با تأثیر رضایت بخش است

13. Horses cannot use binocular and monocular vision at the same time. It is very important to have your horse attention when working with them.
[ترجمه ترگمان]اسب ها در عین حال نمی توانند از دید binocular و monocular استفاده کنند مهم است که هنگام کار با آن ها توجه بیشتری به اسب داشته باشید
[ترجمه گوگل]اسبها نمیتوانند در یک زمان از چشم دوقطبی و مونوکلور استفاده کنند هنگام کار با آنها بسیار مهم است که توجه خود را به اسب انجام دهید

14. The whole perspective construction is based on monocular vision and is approached by an analysis of vision in which Alberti examines the way bodies seem to change their appearance.
[ترجمه ترگمان]کل ساختار دیدگاه مبتنی بر دیدگاه monocular است و با تجزیه و تحلیل دیدگاه که در آن Alberti به نظر می رسد شکل ظاهر خود را تغییر می دهد، نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]ساخت و ساز کل چشم انداز مبتنی بر چشم انداز مونوکلور است و توسط تجزیه و تحلیل چشم انداز که در آن آلبرتی بررسی بدن به نظر می رسد تغییر ظاهر خود را در برگیرد

15. To solve the sphere ranging problem of fixed monocular vision, the analytical formulation of ellipse center offset is deduced, and the calibration method using this formulation is proposed.
[ترجمه ترگمان]برای حل مساله محدوده وسیعی از دیدگاه monocular ثابت، فرمول بندی تحلیلی of مرکز ellipse استنتاج می شود و روش کالیبراسیون با استفاده از این فرمول پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای حل مسئله دامنه دامنه ی دید دایره ای مونوکور، فرموله ی تحلیلی مرکز مرکز بیضوی کسر می شود و روش کالیبراسیون با استفاده از این فرمول پیشنهاد شده است

پیشنهاد کاربران

تک چشمی ( یعنی کسی که یک چشم دیگش مشکل داره و دیدش فقط با یک چشم خوب هست )

مثال : The functionally monocular athlete should be evaluated by an ophthalmologist before being admitted to participation in a particular sport.
قبل از اینکه در یک ورزش خاص شرکت کند ، یک ورزشکار تک ( یک ) چشمی به لحاظ عملکردی باید توسط چشم پزشک ارزیابی شود.
The functionally one - eyed, or monocular, athlete should take extra precautions.
از نظر عملکردی یک ورزشکار یک چشم یا تک چشمی باید اقدامات احتیاطی بیشتری انجام دهد.


monocular ( فیزیک )
واژه مصوب: تک چشمی
تعریف: ویژگی وسیله ای که برای تجهیز یک چشم طراحی یا ساخته می شود


کلمات دیگر: