کلمه جو
صفحه اصلی

storefront


وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه، جلو دکان، جبهه ی مغازه، جلو فروشگاه، ویترین مغازه، (در ساختمان ها) اتاق نبش خیابان (که به خیابان پنجره دارد و در طبقه ی همکف است)، مغازه ی جلو ساختمان، دکان نبش خیابان، دکان نبش خیابان وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه a storefront office ادارهای که در جلو ساختمان قرار دارد

انگلیسی به فارسی

(در ساختمانها) اتاق نبش خیابان (که به خیابان پنجره دارد و در طبقه‌ی همکف است)، مغازهی جلو ساختمان، دکان نبش خیابان


وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه


جلو دکان، جبههی مغازه، جلو فروشگاه، ویترین مغازه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part of a store that faces a street and usu. has display windows.

(2) تعریف: this part of a building when unoccupied or used as something other than a store.
صفت ( adjective )
• : تعریف: situated or operating in or behind a storefront.

- a storefront law office
[ترجمه ترگمان] یک دفتر قانون کار
[ترجمه گوگل] دفتر حقوقی فروشگاه

• part of a store that faces the street

جملات نمونه

a storefront office

اداره‌ای که در جلو ساختمان قرار دارد.


1. a storefront office
اداره ای که در جلو ساختمان قرار دارد

2. Gangs rioted last night, breaking storefront windows and hurling rocks and bottles.
[ترجمه ترگمان]تبهکاران در شب گذشته شورش کردند و پنجره ها را شکستند و سنگ ها و بطری ها را پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]باندها شب گذشته شکست خوردند و پنجره ها را از پنجره باز کردند و سنگ ها و بطری ها را برداشتند

3. They run their business from a small storefront.
[ترجمه ترگمان]آن ها تجارت خود را از مغازه کوچک اداره می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کسب و کار خود را از یک فروشگاه کوچک

4. In Sanchersville, she opened a storefront law office perforating the heart of the ghetto.
[ترجمه ترگمان]او در Sanchersville، یک دفتر قانون کار در قلب محله را افتتاح کرد
[ترجمه گوگل]در سنچرسویل، او یک دفتر حقوقی برای باز کردن قلب محله یهودی نشین افتتاح کرد

5. For satirizing corrupt black storefront churches in the play, Hughes was branded as a politically irresponsible traitor to his race.
[ترجمه ترگمان]برای مسخره گرفتن صاحب مغازه سیاه در نمایش، هیوز به عنوان یک خائن سیاسی به نژاد خودش برچسب خورده بود
[ترجمه گوگل]هیوز به عنوان یک خائن سیاسی غیر مسئولانه در مسابقه اش، به خاطر تظاهرات کلیساهای فروشگاه سیاه پوست در بازی، فریب خورد

6. He was converting his storefront to an espresso parlor.
[ترجمه ترگمان] جلوی یه مغازه \"اسپرسو\" رو تبدیل می کرد
[ترجمه گوگل]وی ویکت را به یک اتاق اسپرسو تبدیل کرد

7. Tax preparation services generally situate themselves in storefront offices.
[ترجمه ترگمان]خدمات آماده سازی مالیات به طور کلی خودشان را در دفتر کار می گذارند
[ترجمه گوگل]خدمات تهیه مالیات عموما در دفاتر فروشگاه قرار می گیرند

8. Storefront windows shattered and roofs blew off during the hurricane.
[ترجمه ترگمان]پنجره های شکسته و سقف خانه ها را در میان طوفان منفجر کرده بود
[ترجمه گوگل]پنجره های فروشگاهی خراب شده و سقف ها در طول طوفان منفجر شده اند

9. He says business was great at his corner storefront.
[ترجمه ترگمان] اون میگه کار تو مغازه his عالی بوده
[ترجمه گوگل]او می گوید کسب و کار در نمای فروشگاه خود بسیار عالی بود

10. No men leaned against door frames or storefront windows.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی به چارچوب در یا جلوی پنجره تکیه داده نمی شد
[ترجمه گوگل]هیچ مردی بر فریم های درب یا پنجره های فروشگاهی تکیه نکرد

11. The venue was a storefront with no sign to identify it.
[ترجمه ترگمان]محل برگزاری این محل مغازه بدون هیچ نشانه ای برای شناسایی آن بود
[ترجمه گوگل]محل برگزاری این نمایشگاه بود که هیچ نشانه ای برای شناسایی آن نداشت

12. A storefront sign or a business card are some of the most powerful branding devices around.
[ترجمه ترگمان]یک علامت جلوی مغازه یا کارت تجاری برخی از قوی ترین ابزارهای نام تجاری در اطراف آن هستند
[ترجمه گوگل]یک نشانه فروشگاه یا کارت کسب و کار، یکی از قویترین دستگاههای برندسازی است

13. The storefront opened on to the street.
[ترجمه ترگمان]مغازه به سمت خیابان باز شد
[ترجمه گوگل]مغازه باز به خیابان افتتاح شد

14. Alaia's Beileixia NO 60, Street storefront in Paris, the door signs called " Araya. "
[ترجمه ترگمان]Beileixia s، مغازه شماره ۶۰ در پاریس، به نام \"Araya\" نام دارد
[ترجمه گوگل]بیلیکسیا NO 60 Alaia، نمایشگاه خیابان در پاریس، نشانه های دروازه ای Araya '

15. Having a Land - office business, I'll enlarge storefront.
[ترجمه ترگمان]من صاحب یک تجارت اداره زمین، مغازه را بزرگ خواهم کرد
[ترجمه گوگل]داشتن یک کسب و کار اداره زمین، من فروشگاه را بزرگ می کنم

پیشنهاد کاربران

ویترین

نمای جلوی فروشگاه
محیط جلوی فروشگاه
ورودی فروشگاه
نمای بیرونی فروشگاه

نمای مقابل ورودی فروشگاه


کلمات دیگر: