1. killing is antithetical to my beliefs
آدمکشی با اعتقادات من مغایرت دارد.
2. Their priorities are antithetical to those of environmentalists.
[ترجمه ترگمان]اولویت های آن ها با طرفداران محیط زیست گرایان در تضاد هستند
[ترجمه گوگل]اولویت های آنها با کسانی که از محیط زیست محافظت می کنند، ضدقهرمان هستند
3. This violence is completely antithetical to the teaching of the church.
[ترجمه ترگمان]این خشونت کاملا با آموزه های کلیسا در تضاد است
[ترجمه گوگل]این خشونت به آموزش کلیسا کاملا متضاد است
4. A culture of violence is antithetical to the church's traditional teaching.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ خشونت با آموزه های سنتی کلیسا در تضاد است
[ترجمه گوگل]فرهنگ خشونت در آموزش سنتی کلیسا است
5. A powerful outside conqueror can hold antithetical groups together.
[ترجمه ترگمان]یک فاتح بیرون قدرتمند می تواند با هم در تضاد باشد
[ترجمه گوگل]فاتح جنگجوی قدرتمند می تواند گروه های ضدتروریستی را با یکدیگر اداره کند
6. Oddly enough, these two traditions are not antithetical.
[ترجمه ترگمان]عجیب است که این دو سنت در تناقض نیستند
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی عجیب و غریب، این دو سنت ضد تعارض نیستند
7. Ishmael, consequently, also investigates the antithetical approach, the method of pure subjective perception.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، اسماعیل همچنین درباره رویکرد antithetical، روش ادراک ذهنی خالص، تحقیق می کند
[ترجمه گوگل]اسماعیل، در نتیجه، همچنین رویکرد ضد تطبیقی، روش ادراک ذهنی خالص را بررسی می کند
8. Trading on rumors, hunches or fears is antithetical to investing.
[ترجمه ترگمان]تجارت شایعات، ترس و وحشت در تضاد با سرمایه گذاری است
[ترجمه گوگل]معامله در شایعات، توهین یا ترس به سرمایه گذاری غیرممکن است
9. There is nothing more antithetical to the American ideal than growing old.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در تضاد با ایده آل آمریکایی نسبت به پیر شدن نیست
[ترجمه گوگل]هیچ ایده ای نسبت به ایده آل آمریکایی نسبت به پیر شدن وجود ندارد
10. This antithetical couplet is my father's handwriting.
[ترجمه ترگمان]این خط antithetical خط پدرم است
[ترجمه گوگل]این تقلید غیرمعمول، دست خط پدرم است
11. Sloan: Well, that conception is antithetical to science.
[ترجمه ترگمان] خب، این مفهوم رو به علم تبدیل میکنه
[ترجمه گوگل]اسلون: خوب، این مفهوم به علم متقابل است
12. During the spring festival, I wrote an antithetical couplet and hung it on my door.
[ترجمه ترگمان]در طول جشن بهار، یک شعر antithetical نوشتم و آن را روی در گذاشتم
[ترجمه گوگل]در طول جشنواره بهار، من یک کت و شلوار ضد پارچه ای نوشتم و آن را در درب من آویزان کردم
13. Higher-order antithetical couplets synchronization of gravity wave equation with the primary soud.
[ترجمه ترگمان]order Higher در تضاد با معادله موج جاذبه با the اولیه
[ترجمه گوگل]هماهنگ سازی معادلات موج گرانوی با همبستگی اولیه با درجه دوتایی بالا
14. In terms of EMRs, we now have two antithetical requirements.
[ترجمه ترگمان]در مورد EMRs، ما اکنون دو الزامات متضاد را داریم
[ترجمه گوگل]از لحاظ EMR ها، در حال حاضر دو مورد الزامات ضدیتی دارند