1. homa was frightened by a mouse
هما از موش ترسید.
2. i was frightened to death!
از ترس زهره ام آب شد!
3. to be frightened
هول کردن،ترسیدن
4. he was so frightened that he started stammering
آنقدر ترسید که به تته پته افتاد.
5. her bad temper frightened away all her suitors
خلق بد او همه ی خواستگارانش را رانده بود.
6. the bleats of frightened children
سر و صدای کودکان وحشت زده
7. the car's noise frightened the deer off
صدای اتومبیل آهو را رم داد.
8. the bizarre appearance of the natives frightened the child
ظاهر عجیب و غریب بومیان بچه را ترساند.
9. He was frightened at the sight of the dog.
[ترجمه ترگمان]از دیدن این سگ ترسید
[ترجمه گوگل]او در نگاه سگ گرسنه بود
10. It's totally irrational, but I'm frightened of mice.
[ترجمه ترگمان]کاملا غیر منطقی است، اما از موش می ترسم
[ترجمه گوگل]این کاملا غیر منطقی است، اما من از موش ها رنج می برم
11. The tramp frightened her by talking to her.
[ترجمه ترگمان]مرد ولگرد با حرف زدن با او، او را می ترساند
[ترجمه گوگل]ولادیمیر او را با صحبت کردن با او ترساند
12. The boy's cries grew more frightened at mention of a doctor.
[ترجمه ترگمان]فریادهای پسر از شنیدن نام دکتر به وحشت افتاد
[ترجمه گوگل]گریه های پسر بیشتر با اشاره به یک دکتر ترسیده بود
13. He made a frightened noise a little like the miaow of a cat.
[ترجمه ترگمان]مانند miaow گربه سر و صدا کرد
[ترجمه گوگل]او سر و صدای ترسناکی کمی مانند یک گربه ایجاد کرد
14. I was frightened of him when I saw him first.
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار او را دیدم از او وحشت داشتم
[ترجمه گوگل]وقتی او را اول دیدم، از او ترسیدم
15. Don't be frightened. We're not going to hurt you.
[ترجمه ترگمان]نترس ما نمیخوایم بهت صدمه بزنیم
[ترجمه گوگل]نترس ما به شما صدمه نمی زنیم
16. A frightened rabbit will bolt for its hole.
[ترجمه ترگمان]یک خرگوش وحشت زده از سوراخ بیرون می جهد
[ترجمه گوگل]یک خرگوش ترسناک برای حفره سوراخ می کند