کلمه جو
صفحه اصلی

animalize


معنی : جانور نمودن، حیوانی کردن، شهوانی کردن
معانی دیگر : (انسان را) جانور کردن، ددمنش کردن، وحشی کردن، تبدیل به مواد حیوانی کردن، جانور خوی نمودن

انگلیسی به فارسی

جانور (خوی) نمودن، حیوانی کردن، شهوانی کردن


حیوانی کردن، جانور نمودن، شهوانی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: animalizes, animalizing, animalized
مشتقات: animalization (n.)
• : تعریف: to make (someone or something) be or resemble an animal or brute or animal matter.

- Long, brutal imprisonment animalized them.
[ترجمه ترگمان] حبس طولانی و وحشیانه برای آن ها حکم می کند
[ترجمه گوگل] زندانیان طولانی و وحشیانه آنها را آزار می دهند

• cause a person to act like an animal; become brutal or unfeeling; make brutal, make inhuman; represent in the form of an animal (also animalise)

مترادف و متضاد

جانور نمودن (فعل)
animalize

حیوانی کردن (فعل)
animalize

شهوانی کردن (فعل)
animalize

جملات نمونه

Too much violence in the movies animalizes the young.

خشونت زیاد در فیلم‌ها جوانان را ددمنش می‌کند.



کلمات دیگر: