کلمه جو
صفحه اصلی

ancestral


معنی : اجدادی، نیایی
معانی دیگر : نیاکانی، آبا و اجدادی، وابسته به پیشینیان، موروثی، تباری

انگلیسی به فارسی

نیایی، اجدادی


اجداد، اجدادی، نیایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ancestrally (adv.)
• : تعریف: pertaining to, inherited from, or descended from an ancestor or ancestors.

- her ancestral home
[ترجمه ترگمان] خانه اجدادی اش
[ترجمه گوگل] خانه اجدادی او
- ancestral lineage
[ترجمه ترگمان] دودمان اجدادی
[ترجمه گوگل] نژاد اجدادی

• of forefathers, of progenitors
ancestral means relating to your family in former times.

مترادف و متضاد

اجدادی (صفت)
ancestral, lineal

نیایی (صفت)
ancestral

related to previous family or family trait


Synonyms: affiliated, born with, congenital,consanguine, consanguineous, familial, genealogical, inborn, inbred, inherited, innate, in the family, lineal, maternal, old, past, paternal, running in the family, totemic, tribal


جملات نمونه

1. the ancestral enmity of hatfields and mccoys
دشمنی جد اندر جد حیدری ها و نعمتی ها

2. the return to my ancestral home refreshed the memories of my childhood
بازگشت به خانه ی اجدادی خاطرات کودکی را در مغزم زنده کرد.

3. the decision to sell the ancestral home was an agonizing one
تصمیم به فروش خانه ی آبا و اجدادی جانگداز بود.

4. I admire the way he has virtually renounced ancestral claims to deification.
[ترجمه ترگمان]من این شیوه را تحسین می کنم که او عملا ادعاهای اجدادی خود را به deification از دست داده است
[ترجمه گوگل]من تحسین می کنم که او تقریبا از ادعای اجداد به ادیانش رد کرده است

5. The initial resemblance of the ancestral stick insect to a stick must have been very remote.
[ترجمه ترگمان]شباهت اولیه حشره نیاکان به چوب باید بسیار دور باشد
[ترجمه گوگل]شباهت اولیه حشرات حشرات اجدادی به یک چوب باید بسیار دور باشد

6. He made no attempt to touch Owen's ancestral hold of Carrog, because he had no orders to do so.
[ترجمه ترگمان]او تلاشی برای دست زدن به hold Owen او نکرد، چون دستور نداشت این کار را بکند
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای لمس اجداد اوون Carrog را نداشت، زیرا او هیچ دستورالعملی برای انجام این کار نداشت

7. Often they offer libations to the ancestral gods and cleanse themselves.
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها به خدایان اجدادی خود libations می دهند و خودشان را تصفیه می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب آنها به خدایان اجدادی تقاضا می کنند و خود را تمیز می کنند

8. Shop houses and ancestral halls were jumbled side by side with whitewashed cottages and churches.
[ترجمه ترگمان]خانه های \"فروشگاه\" و تالارهای اجدادی با کلبه های سفید شده و کلیساها در کنار هم قرار داشت
[ترجمه گوگل]خانه های فروشگاه و سالن های اجدادی در کنار کلبه های سفید پوشیده شده و کلیساها کنار هم قرار می گرفتند

9. The origin of the ancestral wild boar is thought to be the Crimea.
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که منشا گراز وحشی اجدادی کریمه باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که منشا گرز وحشی اجدادی کریمه است

10. The two clusters evolved by duplication of an ancestral gene cluster before the divergence of the human and great ape lineages.
[ترجمه ترگمان]این دو خوشه با تقلید از یک خوشه ژن نیاکان، پیش از واگرایی of و اجداد میمون بزرگ تکامل یافتند
[ترجمه گوگل]دو خوشه با تقسیم یک خوشه ژن اجدادی قبل از انحراف از خطوط بشر انسان و بزرگ، تکامل یافته است

11. As for the violence in the ancestral cities, it was women who were its most quiet victims and most silent scapegoats.
[ترجمه ترگمان]در مورد خشونت در شهرهای اجدادی، زنانی بودند که most قربانی و most قربانی آن بودند
[ترجمه گوگل]با توجه به خشونت در شهر های زاد و ولد، زنانی بودند که قربانیان آرام تر و خشمگین ترین آنها بودند

12. The ancestral language can itself be reconstructed from the hints held in its much diverged descendants.
[ترجمه ترگمان]زبان اجدادی خود را می توان از اشاراتی که در نوادگان دور افتاده خود داشت بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]زبان اجدادی خود را می توان از نکات برگزار شده در فرزندان بسیار متفاوت خود بازسازی کرد

13. Perhaps the characters are arbitrary and the ancestral female's choice was frivolous.
[ترجمه ترگمان]شاید حروف اختیاری باشند و انتخاب زن اجدادی سبک و سبک است
[ترجمه گوگل]شاید شخصیت ها دلخواه باشند و انتخاب خانم اجدادی بیهوده است

14. Cities, unlike the birds' ancestral cliffs, provide enough food to breed in cold weather.
[ترجمه ترگمان]شهرها برخلاف صخره های اجدادی خود غذای کافی برای پرورش در آب و هوای سرد فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]شهرهای، بر خلاف صخره های اجدادی پرندگان، غذاهای کافی برای پرورش در آب و هوای سرد فراهم می کنند

15. Painter Betina Fink's new series, Ancestral Park, focuses on a contemporary burial ground near her home.
[ترجمه ترگمان]سریال جدید Painter،، Ancestral پارک، بر روی یک گورستان معاصر در نزدیکی خانه اش متمرکز است
[ترجمه گوگل]سری جدید 'Painter Betina Fink'، پارک اجدادی، بر روی یک محوطه معبد در نزدیکی خانه اش متمرکز است

the ancestral enmity of Hatfields and McCoys

دشمنی جد اندر جد حیدری‌ها و نعمتی‌ها


پیشنهاد کاربران

اجدادی

ancestral ( علوم گیاهی )
واژه مصوب: نیایی
تعریف: متعلق به یک یا چند نیا


کلمات دیگر: