کلمه جو
صفحه اصلی

bacon


معنی : بیکن، گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
معانی دیگر : گوشت باریکه شده و نمک زده ی پهلو و پشت خوک، بیکن (که معمولا با تخم مرغ به عنوان صبحانه می خورند)، فرانسیس بیکن (دولتمرد و نویسنده و فیلسوف انگلیسی)

انگلیسی به فارسی

گوشت نمک‌زده پهلو و پشت خوک


بیکن، گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a fatty, smoked, and salted form of pork, taken from the back and side of the pig.

- The bacon smelled good frying in the pan.
[ترجمه ترگمان] گوشت خوک در ماهی تابه بوی خوبی می داد
[ترجمه گوگل] بیکن سرخ شده خوب در ظرف بود

• thin slices of pork meat; (slang) money
bacon is salted or smoked meat taken from the back or sides of a pig.

مترادف و متضاد

بیکن (اسم)
bacon

گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک (اسم)
bacon

flitch


Synonyms: gammon, rasher, pork slab, porkbellies, pancetta, pork, sowbelly


جملات نمونه

1. bring home the bacon
(عامیانه) 1- نان آور خانواده بودن 2- موفق شدن

2. bring home the bacon
1- نان آور خانواده بودن 2- موفق شدن

3. We had bacon and eggs for breakfast.
[ترجمه Shiva.sh] ما برای صبحانه گوشت خوک و تخم مرغ داشتیم
[ترجمه ترگمان]برای صبحانه بیکن و تخم مرغ داشتیم
[ترجمه گوگل]ما برای صبحانه بیکن و تخم مرغ داشتیم

4. She tucked into a breakfast of bacon and eggs.
[ترجمه مهدى] او از حول صبحانه افتاد به جان بیکن و تخم مرغ
[ترجمه ترگمان]صبحانه را با گوشت خوک و تخم مرغ فرو کرد
[ترجمه گوگل]او به یک صبحانه از بیکن و تخم مرغ می خورد

5. We used to have bacon and eggs for breakfast.
[ترجمه ترگمان]ما قبلا برای صبحانه بیکن و تخم مرغ داشتیم
[ترجمه گوگل]ما برای صبحانه از تخم مرغ استفاده می کردیم

6. Just whack the bacon under the grill for a couple of minutes.
[ترجمه ترگمان] فقط واسه چند دقیقه گوشت خوک رو تیکه تیکه کن
[ترجمه گوگل]فقط چند دقیقه طول بکون را زیر کوره بکشید

7. Cook the bacon until it begins to crisp.
[ترجمه ترگمان]قبل از شروع به برشته شدن، گوشت را کوک کنید
[ترجمه گوگل]کوک بیکن تا زمانی که شروع به ترد شدن کند

8. Everyone I know likes the smell of bacon - even Mike does and he's a vegetarian.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که من می شناسم بوی گوشت خوک رو دوست داره حتی مایک هم هم گیاه خواره
[ترجمه گوگل]هر کس که می داند بوی بیکن را دوست دارد - حتی مایک می کند و او یک گیاه خوار است

9. That bacon sandwich really hit the spot!
[ترجمه ترگمان]! اون ساندویچ بیکن واقعا به محل اصابت کرده
[ترجمه گوگل]این ساندویچ بیکن واقعا به نقطه رسید!

10. This bacon is too salty for me.
[ترجمه ترگمان]این بیکن برای من خیلی شوره
[ترجمه گوگل]این بیکن برای من خیلی سمی است

11. I'll rustle up some eggs and bacon for you.
[ترجمه ترگمان]چند تا تخم مرغ و گوشت خوک برات درست می کنم
[ترجمه گوگل]من بعضی از تخم مرغ و بیکن را برای شما شگفت زده می کنم

12. He could smell the bacon grease.
[ترجمه ترگمان]بوی چربی خوک را حس می کرد
[ترجمه گوگل]او می تواند چربی گوشت گوسفند را بوی کند

13. Go easy on salty foods such as bacon.
[ترجمه ترگمان]غذاهای salty مثل چربی خوک را آسان کنید
[ترجمه گوگل]بر روی غذاهای شور مانند بیکن آسان بروید

14. He forked some bacon into his mouth.
[ترجمه ترگمان]چند تکه گوشت خوک را در دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]او بعضی از بیکن ها را به دهانش انداخت

15. A whole side of bacon was hanging from a hook on the ceiling.
[ترجمه ترگمان]یک طرف گوشت خوک روی سقف آویزان بود
[ترجمه گوگل]یک طرف کل بیکن از قلاب روی سقف آویزان شد

اصطلاحات

bring home the bacon

(عامیانه) 1- نان‌آور خانواده بودن 2- موفق شدن


پیشنهاد کاربران

گوشت پشت و پلوی خوک که اسلایس شده

The meat produced from a pig is called pork, bacon, or ham

بیکن - گوشت ورق ورق و پرورده شده ( دودی شده یا نمک زده شده ی ) پشت یا پهلوهای خوک

Bacon: meat from the back or sides of pig that has been cured

Bring bacon
یعنی �نان آور خانه� یا �درآمد آوردن�


کلمات دیگر: